در روز هفتم آگوست 1933 در لسآنجلس به دنیا آمد. در همان نخستین سالهای زندگیاش، پدر و مادرش از هم جدا شدند و او در فقر بزرگ شد. او بارها خودش را «کودک فقر» نامید. در مقطع کارشناسی رشته علوم سیاسی تحصیل کرد و در همان سالها با همکلاسیاش چارلز اسکات ازدواج کرد که این ازدواج چند سال بعد به جدایی ختم شد. اوستروم به عنوان فعال اقتصادِ سیاسیِ امریکایی در دنیا شناخته شده و کارهای او به اقتصاد سیاسی مرتبط است. الینور اوستروم در سال 2009 موفق به کسب جایزه نوبل شد و به این ترتیب او نخستین اقتصاددانِ زنی است که جایزه نوبل را از آنِ خود کرده است. تحلیلهای او در زمینه حکمرانی اقتصادی به ویژه در زمینه اموال عمومی برایش این جایزه ارزشمند را به ارمغان آورد. او سرانجام در دوازدهم ژوئن 2012 در سن 79 سالگی از دنیا رفت.
الینور اوســتروم عقیده داشت مردم دنیا از عقل سلیم برخوردارند. یعنی اگــر آنها را به حال خود رها کنند، راههای منطقی و عقلانی برای نجات و زنده ماندن پیــدا میکنند. هرچند زمینهای قابل کِشــت، جنگلها، آب ســالم و ماهیها در دنیا محدود هســتند اما میتوان بدون تمام کردنِ این منابع طبیعی هم در آنها ســهیم بود و بــدون جنگ از آنها مراقبت کرد. در حالی که اکثر افراد نگاه تیره و تراژدی گونهای به پدیده اشــتراک میان افراد داشــتند و تنها زیادهروی در کِشت و برداشت از روی حرص را میدیدند، الینور اوســتروم با خندههــای بلند خود، نگاهی کامــلاً متفاوت در پیش گرفت.
تجربه سالها کار به او و دیگران نشان داده بود که انسانها خودشان را در منابع محــدود و در حال اتمام، به تله نینداختهاند. او جنگلهای نپال، سیســتم آبیاری در اســپانیا، روستاهای کوهستانی در ســوئیس و ژاپن و ماهیگیــری در اندونزی را دیده بود. او حتی به عنوان بخشــی از رســاله دکتــرای خود در دانشــگاه کالیفرنیــا، در زمینه جنگ آب نیــز مطالعاتی کرده بود. او از همه این مشــاهداتش تنها یک درس گرفته بود: اینکه تمامیِ آحاد بشــر تمایل دارند با قوانین منطقی و عقلانی از منابع عمومی استفاده کنند. همسایهها برای یکدیگر مرزهایی را تعیین و هرچیزی را سهمیهبندی میکنند. ســهم هرکسی از آب، مشخص است. همۀ فعالیتهای اشتراکی به صورت مســتمر رصد میشود و کســانی که قوانین را به درستی رعایت نکنند، جریمه میشــوند. این نظام قرنهاســت که به همین شکل جواب داده است.
اما مهمترین نکته این اســت که هیچ یک از این قوانین، از بالا به کسی تحمیل نشده اســت. الینور به دولت باور چندانی نداشت؛ او در حقیقت به چندمرکزگرایی باور داشــت و چنین شرایطی از نظر او کاملاً ایدهآل بود. از نظــر او توجه و مراقبــت از عموم مردم، یک وظیفــه چندگانه بود که باید هنجارهای فرهنگی از طریق آن شکل میگرفت. در واقع افراد باید در این زمینه به صورت رودررو صحبت کنند و اعتماد میان آنها شکل بگیرد. البته الینور اوستروم از نظریۀ بازی برای پیشبینیِ رفتارِ افراد در مواجهه با منابع محدود، بهره میگرفت.
کوچک زیباست
«کوچک زیباست»؛ این ظاهراً مهمترین عقیده اوستروم بود. کارگاهی که او در آن به کمک همســرش مشــغول مطالعه بود، کلبهای کوچک بود که این عقیده را در او به خوبی نشــان میداد. الینور در کنار اعتقادی که به عقل سلیمِ عمومی و جمعی داشت، بر همکاریهای عمومی نیز تأکید میکرد. او میگوید:
«به محض اینکه افراد به فردگرایــی روی بیاورند یا جوامع نخبهای درون خود شــکل بدهند و بر اســاس آن پیش بروند، تمامی طرحهــای عمومی را به هم میریزنــد.» او که خودش در جامعهای فقیر به دنیا آمده بود، معتقد بود بشــر بــرای نجات خود باید بــه رفتارهای جمعی چنگ بزنــد و از رفتارهای فردی دوری کنــد. او در زندگــیِ حرفهای خودش نیز به طور مســتمر با همســرش همکاری میکرد و در عمل نشان میدهد که بشر از طریق فعالیتهای جمعی، موفقتر است. به باور او، عقل سلیمِ همگانی در جهان وجود دارد و بشر تنها با چنــگ زدن به این خرد جمعی میتواند به موفقیت برســد. او در کارهای خود ثابت کرد که چطور انســانها میتوانند با تکیه بــر همین خرد جمعی، از منابع عظیمِ طبیعی نظیر جنگلها، ذخایر نفتی و زمینهای قابل کشت بهترین بهره را ببرند و مدیریتی موفقتر از دولتها داشــته باشــند. ایــن نظریه مورد توجه آکادمی ســوئد قرار گرفت و در نهایت به عنوان مهمترین اثر حرفهای اوستروم، او را به نخستین زنِ اقتصاددانِ نوبلیست تبدیل کرد.