لارنس رابرت کلاین دو ســال پس از اتمام جنگ جهانــی اول یعنی در چهارم سپتامبر 1920 در ایالت مرکزی نبراسکا و شهر اُماها به دنیا آمد. تحصیلات اولیه خود را در کالج شــهر لسآنجلس و دانشگاه برکلی کالیفرنیا در زمینههای علم حساب و اقتصاد به پایان رساند. در این سالها او کار خود را بر روی صورتبندی مدلهای محاسباتی آغاز کرده بود. کلاین نهایتا در سال 1944 زیر نظر مردی از پایاننامه دکتری خود دفاع کرد، که بعدها بدل به یکی از معروفترین اقتصاددانان تاریخ امریکا شد. آن مرد پل ساموئلسون بود که آن سالها به تازگی استاد دانشگاه امآیتی شــده بود و کلاین اولین دانشجوی دکتریاش بود. در اواسط دهه 50 که مککارتیسم بسیاری از افرادی را که سابقه کمونیستی در امریکا داشتند مورد فشار قرار داد، کلاین را مجبور کرد که برای دورهای 4 ساله به انگلستان و دانشگاه آکســفورد برود. دلیل اصلی این فشار، عضویت کلاین در حزب کمونیست در سالهای جوانیاش بود. او نهایتا در اکتبر 2013 در حومه بسیار لوکس گِلَدوین ایالت پنسیلوانیا درگذشت.
ســال 1980 بود که نوبل اقتصاد را با این توضیح دریافت کرد: «به خاطر ایجاد مدلهای اقتصادسنجی و کاربرد آنها در تحلیل نوسانات و سیاستهای اقتصادی.» صحبت از لارنس کلاین است و «ایجاد مدلهای اقتصادسنجی»به 40 سال پیش از دریافت جایزه نوبل برمیگردد.
کلاین جوان به شــیکاگو رفته بود تا در «کمیســیون تحقیقات اقتصادی کولِس» مدلی طراحی کند. این مدل در راســتای پیشبینی توسعه نواسانات کســب وکار و مطالعه آثار سیاستگذاریهای اقتصادی- سیاسی حکومت اســتفاده میشد. این دوران هم زمان بود با جنگ دوم جهانی. کلاین پس از این جنگ از مدلش برای یک پیشبینی عجیب اســتفاده کرد. اندیشه غالب در آن زمان بر این نظر بود که با بازگشــتن سربازان امریکایی از جنگ، رکود پدید میآید، اما کلاین به درســتی پیشبینی کرد که این مرحله همراه با بهبود و افزایــش تقاضا مواجه خواهد بود. همین مراحل در مورد جنگ کُره که در سالهای ابتدایی دهه 50 به وقوع پیوست هم اتفاق افتاد.
این آغــاز راه اقتصاددانی بــود که در همان سالها عضویت در حزب کمونیســت را هم از ســر گذرانده بود و به زودی به ســمت اولین گام بسیار برجستهاش حرکت میکرد. کلاین که دیگر استاد دانشگاه میشیگان بود، در ســال 1955 همراه با دانشجوی دکتریاش، آرتور گُلدبرگر مدلی را در حیطه اقتصاد کلان ارائه داد که با نام مدل کلاین-گُلدبرگر معروف شد.
مدل کلاین-گلدبرگر مبتنی بر نظریه اقتصاد کلان کینزی بود و عملکرد اقتصادی امریکا را توصیف میکرد. این توصیف به لحاظ تکنیکی با مدلهای خاص آماری انجام میشد که «معادلات توامان» نامیده میشوند. در این مدل از 20 معادله توامان و دادههای ســری زمانی از ســال 1929 تا 1952، اســتفاده شــد. این مدل سنگ بنای مسیری شــد که در سالهای بعدی به مدلهایی بسیار پیچیدهتر مانند مدل وارتون و مدل بروکینگز رسید.
مدل کلاین-گلدبرگر در ســال 1959 با یک کامپیوتــر آیبیام 650 در دانشگاه برکلی تست شد. در این تست مشخص شد که زمانی که به این مدل ریاضیاتی شوک وارد میشود دقیقاً همان نوساناتی را از خود بروز میدهد که در چرخههای کسبوکاری امریکا تا آن زمان مشاهده شده بود.
بزرگترین رقیب میلتون فریدمن
ویژگی اصلــی که کلاین را از بســیاری اقتصاددانان هم تــراز خود جدا میکرد، تجربهگرا بودن او بود. تجربهگرایی در اقتصاد به زبان ســاده یعنی اینکه مبنای سیســتمی که میســازید واقعیات تجربی باشــد. نقطه مقابل تجربهگرایی در اقتصاد، نوعی دیدگاه نظری است که مبنای خود را بر اصول عقلی میچیند.
مثال بســیار معروف برای اقتصادی که پایه عقلی دارد، نظریات میلتون فریدمن است. فریدمن در کتاب «روششناسی اقتصاد پوزیتیو» به صراحت این طور ادعا میکند که به هیچ وجه لازم نیست فرضیات اقتصادی مبتنی بر واقعیات تجربی باشند. مثالی ســاده از این نوع نگاه ریاضیات ساده است. اینکه عدد 1 بزرگ تر از صفر اســت، چیزی نیست که در واقعیات تجربی با دست قابل نمایش دادن باشد، بلکه اصلی عقلانی است.
اقتصاد تجربهگرا در نقطه مقابل بر آمار استوار است. فرض کنید ما ده بار مشاهده کرده باشیم که با باریدن باران، زمین خیس شده. اگر از این مشاهده تجربی خود نتیجه بگیریم که «باریدن باران موجب خیسی زمین میشود» و در نهایت تجویز کنیم که «اگر دیدید باران می بارد، منتظر خیس شدن زمین باشــید»، آنگاه توانستهایم بر اســاس دادههای تجربی به گزارهای برسیم که قدرت پیشبینی آینده را هم به ما میدهد.
کلاین این دادههای تجربی را در کتابهای اولیه خود نظیر «نوســانات اقتصادی در ایالات متحده، 1941-1921» آورده اســت. این کتاب در سال1950 چاپ شــد و همانطور که پیشتر گفتیم عمده ســه دهه آینده زندگی کلایــن صرف تولید مدلهایی برای پیشبینــی اقتصادی، مبتنی بر دادههای تجربی شد که در نهایت گزارش مبسوط این فرایند را میتوانید در کتابهایی نظیــر «مقدمهای بــر پیشبینی اقتصادســنجی و مدلهای پیشبینی» و «مدلهای اقتصادســنجی به عنوان راهنمایی بــرای تصمیمگیری» ردگیری کنید که به ترتیب در سالهای 1980 و 1981 منتشر شدند.
امروزه علم اقتصــاد جریان اصلی که در عمده دانشــگاههای جهان به عنوان پایه تدریس میشود، متشکل از دو پایه است: اقتصاد کلانِ کینزی و اقتصاد خُرد نئوکلاسیک. رویکرد تجربی و ایجاد مدلهای محاسباتی برای پیشبینی و تحلیل، در اقتصاد کلان کینزی کاملا مدیون کلاین اســت و به همین دلیل اســت که جایزه نوبل او این ضمیمه را هم با خود داشت: «حتی اگــر نگوییم هیچ، محققان کمی در زمینه تجربی علم اقتصاد وجود دارند که پیروانــی به پرشــماری پیروان لارنس کلایــن و تاثیری به بزرگی او داشــته باشند».