Loading...
شما از نسخه قدیمی این مرورگر استفاده میکنید. این نسخه دارای مشکلات امنیتی بسیاری است و نمی تواند تمامی ویژگی های این وبسایت و دیگر وبسایت ها را به خوبی نمایش دهد.
جهت دریافت اطلاعات بیشتر در زمینه به روز رسانی مرورگر اینجا کلیک کنید.

کشورها چطور رشد می‌کنند؟

کشورها چطور رشد می‌کنند؟

سیمون کوزنتس می‌گوید رشد کشورها مشابه هم نیست.

سیمون اسمیت کوزنتس، در آوریل 1901 در شهر پینسک امپراتوری روسیه به دنیا آمد. آن زمان هنوز خبری از انقلاب اکتبر نبود و شــهر پینسک هم برخلاف امروز که در بلاروس قرار دارد، بخشی از روسیه به حساب می‌آمد. خانواده او که ریشــه‌های لیتوانیایی داشتند در سال 1922 به ایالات متحده مهاجرت کردند و کوزنتس در دانشــگاه کلمبیا تا سال 1926 زیر نظر وزلی کلر میچل، موفق به اخذ دکتری خود در رشــته اقتصاد شــد. عنوان رساله دکتری او این بود: «ارائه و تحلیل نظام اقتصادیِ دکتر شومپیتر». این چهره درخشان اقتصادی که تعلقی اساسی به اقتصاد نهادگرا دارد بعدها شاگردانی مانند میلتون فریدمن را پرورش داد و نهایتاً در سال 1971 موفق به اخذ نوبل اقتصاد شد. او پس از سال‌ها تدریس در دانشگاه‌هایی نظیر کلمبیا، هاروارد، جان‌ هاپکینز و پنســیلوانیا، در سال 1985، زمانی که در شهر کمبریج ایالت ماساچوست حضور داشت، درگذشت.

سیمون کوزنتس، ریاضی‌دان و آماردانی است که تاثیر شگفت‌انگیزش برعلم اقتصاد باعث شــد که در سال 1971، یعنی زمانی که تنها 3 سال از آغاز جایزه نوبل اقتصاد می‌گذشــت، به دلیل «تفسیر تجربی او از رشد اقتصادی که منجر به دیدگاهی جدید و ژرف در ساختار اقتصادی و اجتماعی و فرایند توســعه شده اســت» نامش به عنوان تاثیرگذارترین چهــره اقتصادی جهان شناخته شود.

منظور از «تفسیر تجربی رشد اقتصادی» چه بود؟ پس از پایان جنــگ دوم جهانی کوزنتس بــه پژوهش‌هایی جدید دســت زد که ارتباطی تنگاتنگ بین درآمد و رشــد اقتصادی را بررسی می‌کردند. او پیشنهاد برنامه مطالعاتی دقیقی را کرد که به صورتی کاملا مبسوط چهار عنصر اساسی رشد اقتصادی را بررسی می‌کردند. این عناصر شامل رشد جمعیت، رشد دانش، تطابق داخلی کشــور با فاکتورهای رشد، و روابط اقتصادی خارجی با دیگر کشــورها می‌شود. نظریه عمومی رشد اقتصادی باید توســعه اقتصادهای پیشــرفته، و دلایلی را توضیح دهد که مانع از توسعه کشورهای اقتصادهای عقب‌مانده می‌شوند. این توضیح هم شامل اقتصادهای بازاری می‌شود و هم اقتصادهای برنامه‌ریزی شــده، هــم اقتصادهای بزرگ و هــم اقتصادهای کوچک، و هم کشــورهای توســعه یافته و هم کشــورهای در حال توسعه. کوزنتس شاخص‌های آماری مربوط به عملکرد اقتصادی 14 کشور در اروپا، ایالات متحده و ژاپن را که مربوط به 60 ســال بودنــد، هم جمع‌آوری و هم تحلیل کرد. تحلیل این داده‌ها منجر به پیشرفت تعدادی از فرضیه‌های مربوط به وجوه گوناگون ســازوکار رشد اقتصادی شد، که سطح و متغیرپذیری رشد را نشان می‌دادند. جدای از این مسائل، مواردی مانند ساختار تولید ناخالص ملی، توزیع نیروی کار، توزیع درآمد بین خانوارها و ساختار تجارت خارجی را نیز تحلیل کرد. کوزنتس به همین طریق موفق شد تا نظریه رشد اقتصادی تاریخی را بنیان‌گذاری کند. مضمون مرکزی این مطالعات تجربی این اســت که رشد مجموع محصولات یک اقتصاد، به صورت ضمنی نشان‌دهنده گذار کل اقتصاد آن کشور است. این دوران گذار، وجوه زندگی اقتصادیِ گوناگونی را تحت تاثیر قرار می‌دهد که شــامل ساختار تولید، ساختار شغلی و بخشیِ اشــتغال، تقســیم مشــاغل گوناگون بین فعالیت‌های بازاری و خانوادگی، ساختار درآمد، ســاختار ابعاد و سن، و توزیع فضایی جمعیت، جریان یافتن کالاها، سرمایه، کار و دانش، سازمان‌دهی تنظیمات دولتی و صنعتی می‌شود. به نظر کوزنتس، چنین تغییراتی برای رشــدی مجموع ضروری بوده و زمانی که آغاز شده و شــکل بگیرند، باعث توسعه متداوم یک کشور خواهند شد. کوزنتــس به این وســیله موفق شــد که تحلیلــی عمیق از تاثیــر فرایندها و ویژگی‌های جمعیتی بر اقتصاد به دست دهد. نکته درخشان تحلیل کوزنتس این است که، کشــورهایی که در حال حاضر توســعه یافته نیستند، شرایطی متفاوت با کشــورهایی دارند که در زمان قدیم، پیش از صنعتی شدن، توسعه نیافته بودند. کوزنتس این فرض را که همه کشــورها مراحل خطی یکسانی را طی خواهند کرد رد کرده، و هر کشــور را در هر زمان تاریخی، منحصر به فرد قلمداد می‌کند.

منحنی کوزنتس

کوزنتس کشــفیات جالبی در عرصه اقتصاد داشته است که امروزه تاثیری زیاد بر مطالعات و پژوهش‌های تاریخی اقتصاد دارند. در بین این کشفیات، شــاید جالب‌ترین و مهم‌ترین، «منحنی کوزنتس» باشــد. این منحنی، یک شکلِ U معکوس است که رابطه بین نابرابری درآمد و رشد اقتصادی را نشان می‌دهد. رشد اقتصادی، در کشورهای فقیر فاصله بین درآمد فقرا و ثروتمندان را افزایش می‌دهد. در کشورهای ثروتمند داستان معکوس است و فاصله بین این دو گروه کم می‌شود. با جمع کردن ایــن دو حالت با یکدیگر، کوزنتس چنین نتیجه گرفت که با تداوم رشد اقتصادی، کشورها ابتدا افزایش نابرابری و ســپس کاهش نابرابری را تجربه می‌کنند. مبنای استدلال او هم این بود که در گذار از کشاورزی به صنعت، که پایه رشد اقتصادی است، درآمد ناشی از کشــاورزی خیلی کم تغییر کرده اما درآمد ناشی از صنعتی‌سازی تاثیری زیاد بــر درآمدهــا می‌گذارد. جدای از این مســئله، با رشــد اقتصادی، ســطح دانش‌آموختگی مردم یک کشــور افزایش پیدا کرده و همین مسئله هم باعث کم شــدن شکاف درآمدی، و کم شــدن افرادی با درآمد پایین‌تر می‌شود و آن افراد هم توانایی تاثیرگذاری در سیاست‌گذاری‌های دولتی را دارند، زیرا دیگر قدرت سیاســی هم کســب کرده‌اند. کوزنتس در نهایت موفق شد که الگوی رفتار پس‌انداز-درآمد را هم کشف کند که همین مسئله بعدها منجر به ایجاد فرضیه «درآمــد ماندگار چرخه زندگی» توســط میلتــون فریدمن و فرانکو مودیلیانی شد.

سیمون کوزنتس قطعا یکی از تاثیرگذارترین اقتصاددانان قرن بیستم بود، که تاثیرش در قالب به زمین برگرداندن علوم اقتصادی جلوه‌گر می‌شد.

برای شرکت در مسابقه و پاسخ به سوالات وارد سایت شوید اگر عضو نیستید ثبت نام کنید


  • منبع: کتاب ایده ها؛ اقتصاد جهان با چه تئوری هایی اداره می شود؟، دائره المعارف اندیشه های اقتصادی-1؛ گردآوری و ترجمه: نسیم بنایی؛ انتشارات امین الضرب
  • تاریخ: پنجشنبه 21 اسفند 1399 - 07:50
  • صفحه: علمی
  • بازدید: 2077

یادبان، نکوداشت یاد رفتگان

ارسال نظر

اطلاع رسانی

کافه خوندنی

مقاله بخوانید، جایزه نقدی بگیرید

از اول خرداد 1400

هر هفته 10 جایزه

100 هزار تومانی و 5 جایزه 200 هزار تومانی

هر ماه یک جایزه یک میلیون تومانی

و 2 جایزه 500 هزار تومانی

برای ثبت نام کلیک کنید

اعضا سایت، برای ورود کلیک کنید . . . 

 

اطلاع رسانی

آمار

  • بازدید امروز: 930
  • بازدید دیروز: 2554
  • بازدید کل: 23018496