فریدریش لیســت متولد سال انقلاب فرانسه است و در 1789 در آلمان به دنیا آمــد. امروزه او را به عنوان اقتصاددانی میشناســند کــه «نظام ملی» را به لحاظ نظــری صورتبندی کرد و یکی از چهرههای اصلی مکتب اقتصادی تاریخی لقب گرفت. او که به دنبال اصلاحاتی در ساختار سیاسی آلمان بود و در این راســتا فعالیتهایی هم داشــت، در ســال 1822 به زندان افتاد و پس از آزادی در ســال 1824 به ایالات متحده رفت و در آن جا فعالیتهای پژوهشــی خود را در اقتصاد جدیتر دنبال کرد. لیست که در سالهای انتهایی زندگیاش به امپراتوری اتریش بازگشــته بود، نهایتا در ســن 57 سالگی در حالی که از بیماری رنج می برد و بحران اقتصادی عمــده داراییهای او در آمریکا را نابود کرده بود، دست به خودکشی زد.
داســتان زندگی فریدریش لیســت خیلی ساده و سرراســت نیست. او را نمیتوان با اقتصاددانان امروزی جهان مقایسه کرد که سالهایی را به تحصیل و سالهایی را به پژوهش و تدریس مشغول هستند. زندگی لیست وجوهی تاریک و غمانگیز دارد که او را سالهایی به زندان کشاند. لیست پس از فرازونشیبهایی به ایالات متحده پناه برد و در آن جا تحت تاثیر نوشــتههای الکساندر همیلتون قرار گرفت. ایدههای اقتصادی او، که باعث شــدند او به یکی از تاثیرگذارترین اقتصاددانان قرن نوزدهم تبدیل شــود، عمدتا بر ایــن محور قرار میگرفتند که هریک از ملتها احتیاجات اقتصادی خاصی دارند و به همین منظور نمیتوان از تجــارت مطلقــا آزادانه دفاع کرد. بــه همین دلیل بود که لیســت همواره به اقتصادهای توسعه یافتهای که مدافع تجارت آزاد بودند، شک داشت.
برای مثال لیست معتقد بود که کشور آلمان، به منظور پیشرفت و کامروایی، نیازمند این است که گستره خود را به ساحلهای جنوبی و شمالی بکشاند و به منظور داشتن رشدی سریع، از صنعت خود هم حفاظت کند. این دیدگاههای او درباره آلمان آشنا به نظر میرسند؟ دلیل اصلی این آشنایی این است که بسیاری از ایدههای او الهام بخش قســمتی از عملکرد و باورهای رژیم نازی بودند. از بســیاری از ایدهها و دیدگاههای لیست برای پایهریزی اجتماع اقتصادی اروپا هم اســتفاده شد. به غیر از آلمان نازی، کشور دیگری که در آن سالها در آتش جنگ جهانی دوم میدمید، ژاپن بود و شاید برای شما جالب باشد که این کشور هم تحت تاثیر مدلی اقتصادی بود که تا حد بســیار زیادی به دیدگاهها و نظرات لیســت نزدیک بود. به طور کلی هر اقتصادی که نیازمند بستن فضای خود به منظور ایجاد رشد میشد، تا حدی آگاهانه یا ناخودآگاه به نظرات لیست نزدیک بود و به همین منظور میتوان رگ و ریشههای ایدههای لیست را در چین دوران مائو هم پیدا کرد. این نوع خاص نگاه باعث شــد که لیست هم مانند بسیاری از اقتصاددانان قرن نوزدهمی چون دیوید ریکاردو و کارل مارکس، زاویه خاصی با آدام اسمیت داشته باشد.
نظام اقتصادی صنعتی
به نظر لیست، دولتمردان دو تعهد بزرگ دارند که یکی به جامعه امروز است و دیگری به جامعه فردا. عمده سیاستمداران دل مشغول مسائل امروزی هستند و زمان بسیار کمی را برای مشــکلات آینده میگذارند. زمانی که یک کشور به نقطه عطفی در توسعه خود میرسد، سیاستمداران این کشور مسئولیت اخلاقی دارند تا به مســائل مربوط به نسل آینده هم رسیدگی کنند. به قول خود لیست: «در آستانه مرحلهای جدید برای توسعه یک کشور، دولتمردان باید آمادگی لازم برای اتخاذ رویکردی بلندمدت را داشته باشند، گرچه نیاز به بررسی مسائلی با اهمیت بلافاصله هم وجود دارد».
لیست میگفت که اقتصاد یک کشور باید از چند جهت مختلف توسعه پیدا کند و توان و نیروی تولیدی خود را بهبود بخشد، نه این که تنها متمرکز بر بهبود نرخ ارز خود باشــد. همین جا بود که لیســت به آدام اسمیت اعتراض میکرد و میگفت که نظام اقتصادی اســمیتی، نه یک نظــام صنعتی، که نظامی تجاری اســت و خود لیســت این نظام را «نظام ارزش مبادله» مینامید. او، بر خلاف اسمیت، اعتقاد داشت که منفعت خصوصی افراد، منجر به بهترین نتیجه برای جامعه نمیشود، بلکه ملت چیزی بین افراد و انسانیت است، و از طریق زبان، اخلاقیات و توســعه تاریخی و فرهنگی و سیاسی تعریف میشود. منفعتهای خصوصی اقتصادی، مانند دیگر منافع، باید در راستای حفظ، تکمیل و تقویت ملت قرار گیرند. به طور کل، همان طور که واضح اســت، لیســت از آن دســته اقتصاددانانی بود که بر خلاف رویکــرد فردگرای عادی لیبرال، جامعه را جمع جبری افراد نمیدانســت، و میگفت که این افراد باید ذیل یک کلیت تعریف و هدایت شــوند. به نظر لیســت یک ملت در چهار مرحله توســعه پیدا میکرد: زندگی معنوی، کشــاورزی، کشاورزی همراه با تولید، و مرحله نهایی ترکیبی از کشاورزی و تولید و بازرگانی. همین چند وجهی بودن تکامل و توسعه تاریخی باعث شد که لیست بیشتر به فکر این مسئله بیفتد که نمیتوان توسعه را تنها بر اقتصاد تکیه داد و از صور مختلف اقتصادی هم تنها وضعیت نهایی بازرگانی را در نظر آورد.