ژان باپتیست سی، اقتصاددان و تاجر فرانسوی در روز پنجم ژانویه 1767 به دنیا آمد. ژان باپتیست ســی به اقتصاد لیبرال علاقه داشــت و در نتیجه در بحثهای اقتصادیِ خود از رقابت و تجارت آزاد سخن میگفت. او همچنین معتقد بود کسبوکارها باید از بند قوانینِ دستوپاگیر رها شوند. اغلب او را به خاطر «قانون سِی» میشناسند کــه برخی به آن قانون بــازار نیز میگویند. البته این مفهوم تا حدودی شــکل عامهپســند به خود گرفته است. یکی از مواردیکه در قانون سی گفته میشود این است: عرضه، تقاضای خودش را ایجاد میکند. البته کینز نیز پیشتر به این مسئله اشاره کرده بود اما عموماً از این عبارت در آثار سی استفاده میشود.
ســال 1804 ژان باپتیست ِسی برای راه اندازی کارخانهای در پاریس ثبت نام کــرد. او تلاش میکرد اصول جدیدی را بیاموزد. سِــی در آن زمان 37 ســال داشــت، همســرش باردار و پنجمین فرزندش در راه بود. تجربههای موفقی در دنیای سیاست داشت و حالا قدم به دنیای جدیدی میگذاشت. قدرتمندترین مرد فرانسه یعنی ناپلئون بناپارت پیشنهادهایی به او داده بود تا مطالعات جدیدی آغاز کند. بناپارت از سِــی خواســته بود همســو با سیاســتهای او چیزهایی بنویسد. اما سِی تصمیم گرفت مسیر دیگری را طی کند.
البته ناپلئون حق داشت که برای خریدن قلم سِی تلاش کند، او ارزش آن را فهمیده بود و از آن می ترســید. سِی به دنبال آدام اسمیت در جستوجوی اصول لیبرال بود و «رفاه ملل» را در آزادی اقتصادی میدید. او مشــاوری بود که در جهت آزادی بیان، آزادی تجارت و آزادی بازارها تلاش میکرد و تمام این ایدهها را از آدام اســمیت وام گرفته بود. بعداً او رسالهای در باب اقتصاد سیاسی نوشت که ایدههای اقتصادی اسمیت در آن موج میزد.
در دوران سِــی، دنیای اقتصادی مانند دنیای امروز با پیشــرفت تکنولوژی همراه بود و تقاضای بســیاری نیز برای آن مشــاهده میشد. ابتکارات نیز با ریاضتهــای اقتصادی همراه بودند. در فرانســه تولید الیاف از 1808 تا 1809 بیش از 125 درصد رشــد کرد. در همان زمان بود که سِی نیز کارخانه خودش را راهاندازی کرد. اما در کنار این رشــد و پیشرفتها، تقاضای جهانی کاهش پیدا کرده بود. هزینه دولتــی در بریتانیا در همــان دوره 40 درصد کاهش پیدا کرد.
حاصــل این هرج ومــرج نیز نوعی افزایش ظرفیت بود که سِــی بــه آن «مازاد عمومی» میگفت. چنین مازادی مورد توجه سی و همکارانش قرار گرفت. او در توضیح نظریه خود ادعا کرد «مازاد عمومی» وجود خارجی ندارد. از نظر او برخــی از کالاها میتوانند بیش از اندازه تولید شــوند اما به صورت کلی امکان ندارد کالایی زیاد بیاید. این حرف او در قالب قانون سِی بر سر زبانها افتاد که میگفــت: «تولید راه را برای تقاضای کالاها باز میکند» و بعداً این ایده به این شکل درآمد: «عرضه، تقاضای خودش را ایجاد میکند».
البته او خودش اقرار کرد که این نظریــه، تناقضات درونی دارد و در نتیجه برخی علیه آن ســخن میگویند. در واقع مردم این طور استنباط میکنند: «اگر شما بســازید، آنها میآیند» و این از نظر مردم امروزی احمقانه است. اما نکته مهم در مورد قانون سِــی این اســت که سِــی آن را برای وضعیت آن زمان گفته است. به صورت کلی وقتی قانون سی را میخوانید باید به جای توجه به اقتصاد خرد، نگاه کلان داشته باشــید و به عبارتی به جای اینکه از چشم کرم ابریشم به دنیا نگاه کنید، از زاویه پانوراما آن را ببینید. نکته مهم دیگری که باید در زمینه قانون ســی در نظر گرفته شود این است که شرکتها نمیتوانند کالاهای خود را بیرون بگذارند و بقیه آنها را بخرند. آنها برای اینکه به پول برسند باید مشتری را وادار بــه خرید کنند. اگر این اتفاق بیفتد، منبع عرضه میتواند برای تقاضاهای جدید کاملاً موثر باشد.
قانونی برای ثروتمند شدن
این روزها افراد بســیاری بدون اینکه بدانند سی چه چیزی را مطرح کرده، نظریه او را نادیده میگیرند یا حتی به ســخره میگیرند. ســی بخشی از عقیده خود را بد بیان کرد و به همین خاطر بقیه او را نفهمیدند. اما وقتی میگفت نباید تقاضا برای کالا کم بیاید، حرفی کاملاً درست را مطرح میکرد. او قوانینی را که از آنها سخن میگفت در کار خود مورد استفاده قرار میداد و به همین خاطر در مسیر موفقیت گام برمیداشت اما از آنجا که بناپارت نمیخواست سی پیشرفت کند، کارخانه او را تعطیل کرد. او با ایدههای درخشانش موفق شد عده زیادی را به ثروت برساند.