در ســال 1748 جرمی بنتام در شــهر لندن به دنیا آمد. در سالهای 1763 و 1766، یعنی زمانی که هنوز 20 ساله هم نشده بود، از کویینز کالج آکسفورد، مدارکی دانشــگاهی - معادل کارشناسی و کارشناسی ارشد امروز - دریافت کرد. این تحصیلات باعث شدند که جامعه انگلستان حقوقدان، اقتصاددان، سیاستمدار و فیلسوفی را به دست آورد که دامنه تاثیرش از همان قرن هجدهم کشــیده شده بود تا قرن بیستم؛ هم جان اســتوارت میل قرن هجدهمیِ لیبرال تحت تاثیر او بود، هم میشــل فوکوی چپگرای قرن بیستمی. او نهایتا آن قدر زنده ماند تا انقلاب فرانسه و حتی لشکرکشیهای ناپلئون را ببیند و نهایتا در همان شهر لندن، زمانی که 84 ساله بود، درگذشت.
نام جرمی بنتام به دو مفهوم گرهای اساسی خورده است: «فایده گرایی» و «اقتصــاد پولی». در حیطه اقتصاد آن چیزی کــه از «اقتصاد پولی» مد نظر بنتــام بــود، تفاوتی آشــکار با نظــر دیوید ریکاردو داشــت، امــا به طرز شگفتانگیزی هردوی آنها شــباهتهایی به هنری تورونتون داشتند. بنتام تاکید خاصی بر «گســترش پولی» اقتصاد داشت و در نظرش، به وسیله این شکل از سیاســتگذاری پولی، امکان ایجاد اشتغال کامل در جامعه فراهم میآمد. نکته جالب در مورد بنتام این است که علی رغم گذشتن 260 سال از زمان تولدش، درکی بســیار امروزی از اقتصاد داشــت. تنها کافی است به اتفاقاتی که در این 260 ســال افتاده فکر کنید تا متوجه شوید که کجای این مسئله جالب است: بنتام کاملا بر تاثیر «پسانداز اجباری» وقوف داشت و نسبت به معیار «میل به مصرف» هم کاملا آگاه بود. بنتام به خوبی میدانست که با بالا رفتن ســطح توان خرید، مصرف هم بالا خواهد رفت و رابطهای را بیــن پسانداز و ســرمایهگذاری در جامعه متصور بود. همین چند مســئله امروزه به مواد خام تحلیل رابطه بین درآمد و اشــتغال و کلیت اقتصاد تبدیل شــدهاند. دیدگاههای پولی بنتام بسیار نزدیک به مفاهیم بنیادی بودند که در الگوی تصمیمگیری فایدهگرای خود بسط داده بود. به همین خاطر است که در بخش دوم این نوشته به توضیح الگوی فایدهگرای بنتامی پرداخته میشود .
به هر صورت بنتام را میتوان یکی از اولین مدافعان اقتصاد رفاهی دانســت. در همان الگوی تصمیمگیری بنتام، که یک سرش به اخلاق کشیده شد و سر دیگــرش بــه اقتصاد، این امکان وجود داشــت که لذت و الم را بر اســاس ارزششــان طبقهبندی کــرد. بنتام نام ایــن ارزش را «بُعد» میگذاشــت و مثالهای بُعد را هم از قبیلِ شــدت، مدت و قطعیتِ لذت یا الم میدانست.
بنتام معتقد بود که لذت باید به حداکثر و الم باید به میزان حداقل خود برسد. همین نوع نگاه بنتام باعث شــد که بعدها اصلِ به حداکثررسانی، به مبنایی اساسی در علم اقتصادِ مصرفکننده محور تبدیل شود و در تحلیل بنگاهها و کلیت یک اقتصاد رفاهی هم به کار بیاید. حال برگردیم سراغ «فایدهگرایی» بنتام.
فایدهگرایی
«پانومیون»! این چیزی بود که بنتام میخواست طراحی کند. معنای پانومیون یک کد قانونی فایدهگرای کامل اســت. او نه تنها اصلاحات اجتماعی و حقوقی بسیاری را پیشنهاد داد، بلکه مبنایی اخلاقی را برای این اصلاحات پیشنهاد کرد که باید هم زمان با آن به کاربســته شود. در این فلسفه جدید، « فایدهگرایی» اصل موضوعه بود. بنتام جملهای مشــهور در این رابطه دارد: «مبنای سنجیدن عمل خطا و صحیح، میزان شــادمانی افراد پرتعدادی از جامعه اســت.» به نظر بنتام بهترین کار، کاری بود که تعداد بیشــتری از مردم جامعه را بسیار زیاد شاد کند. خــود بنتام ادعــا میکرد که این ایده را از جوزف پریســتلی گرفته اســت، گرچه پریســتلی نهایتا به این نقطه میرســید که: «شــادمانی اعضایی که اکثریت هر کشوری را تشکیل میدهند، استاندارد بزرگی است که هر چیز مربوط به کشور، در نهایت باید با آن ســنجیده شــود.» بنتام، اصلی بسیار مهم را درباره فلسفهاش بنیان گذاشت که امروز به نام «اصل بزرگترین شادی» شناخته میشود. منظور بنتام از «شادی» چیره شدنِ «لذت» بر «الم» بود. بهترین راه برای شناختن این نگاه شاید اشاره به متن خود بنتام در کتاب «اصول اخلاق و قانونگذاری» باشد:
«طبیعت، بشریت را تحت ســلطه دو ارباب قرار داده است: لذت و الم. فقط از زاویه این دو اســت که میتوانیــم بگوییم، چه باید بکنیــم، و تعیین کنیم که کار صحیح کدام است. از یک سو معیار صحیح و خطا، و از سوی دیگر زنجیره علت و معلول، به تخت پادشــاهیِ این دو بسته شدهاند. همین دو هستند که در هرچه میکنیم، میگوییم و میاندیشیم، حاکم بر ما هستند.» بنتام شاید از معدود افراد سرشناس تاریخ باشــد که به نوعی از «خودپرستی روانشناختی» دفاع میکند، اما شــکی در آن نیســت که نوع دیدگاه او و جان اســتوارت میل، علی رغم تمام تفاوتهای آشــکاری که دارند، امروزه یکی از بهترین ابزارهایی اســت که برای تحلیل اجتماعی بازار میتوان به کار گرفت.