آدام اســمیت در اوایل تابســتان 1723 به دنیا آمد. امروزه همه میدانند که این فیلســوف و اقتصاددان در اصل متخصص زمینه اخلاق بوده و تقریبا بر اساس یک ســری از اخلاقیات جمعی توانست «اقتصاد سیاســی» را به راه بیندازد. اسمیت را پدر علم اقتصاد و پدر ســرمایهداری میدانند و دو اثر بسیار برجسته تحت نامهای «نظریه احساسات اخلاقی» و «ثروت ملل» از او منتشر شدهاست. اسمیت که در دانشگاه گلاسکو و آکسفورد فلسفه اجتماعی خوانده بود، پس از فارغالتحصیلی به تدریس در دانشگاه ادینبورو مشغول شد و موفقیت در همین دانشگاه بود که موجب شد به همکاری با دیوید هیوم درآمده و چهرهای مشهور در دوران روشنگری اسکاتلند باشد. اسمیت یک سال پس از انقلاب فرانسه در همان شهر ادینبوروي اسکاتلند و در سن 67 سالگی درگذشت.
اکثر صاحب نظران، او را پدر نظری ســرمایهداری میدانند و همین مســئله باعث میشود که هرچه بیشتر به او بپردازیم باز هم جای کار باقی بماند. آدام اسمیت از آن دست نویسندههایی است که گرچه حرفهای خود را در چارچوبی نســبتا ســاده و با زبانی ابتدایی بیان میکنند، اما در آینده چیزهایی از آنها تاثیر میگیرنــد کــه پیچیدگی بســیاری دارند. بــرای مثال، نمونههایــی چون یک نوشــیدنی فروش را در نظر بگیرید که اســمیت برای توضیــح دادن ارتقای نفع شــخصی مثال میزند و امروزه همین مســائل سرچشــمه تحلیلهای پیچیده ریاضیاتی شــده که میتواند ریسک سرمایهگذاری را محاسبه کند. اسمیت در همــان دوران خــود هم بســیار جنجال برانگیز بود و رویکرد کلی او و ســبک نگارشــش عمدتا توســط برخی از نویسندگان گروه توری مــورد هجو قرار میگرفت.
اگــر به دوران اســمیت بازگردیم بایــد بدانیم که در ســالهای اواخر قرن هجدهم، مرکانتیلیســم تقریبا پرطرفدارترین آمــوزه اقتصادی در محافل علمی بریتانیا بود اما پس از این که اســمیت و برخی نظریهپردازان دیگر آرا و ایدههای خود را مطرح کردند، از حجم طرفداران مرکانتیلیســیم کاسته شد. طی انقلاب صنعتی، بریتانیا بیشــتر به سمت اقتصاد لسهفری اسمیت و تجارت آزاد گرایش پیدا کرد، و از طریق امپراتوری بریتانیا و با اســتفاده از این قدرت عظیم بود که الگوی اقتصاد لیبرال به سرتاســر جهان صادر شــد و شــاخصه اصلی آن هم بازارهای باز، و تجارت داخلی و بین المللی تقریبا بدون مانع بود.
به نظر جرج اســتیگلر «مهم ترین گزاره تاریخ اقتصاد» را اســمیت مطرح کرده است. این گزاره اســمیتی این است که تحت شرایط رقابت، مالکان منابع (برای مثال کار، زمین و ســرمایه) از این منابع به شــکلی استفاده میکنند که بیشترین سود را ببرند و همین مسئله باعث میشود که نرخ برابری از بازده را در شــرایط تعادل برای همه کاربردها داشته باشــیم و این مسئله برای تفاوتهای ظاهری ایجادشده توسط عواملی مانند آموزش، اطمینان، سختی و بیکاری هم تنظیم شده است.
غول در نگاه دیگران
والراس یک قرن پس از اسمیت نظریه تعادل عمومی خود را مطرح کرد، اما به نظر ساموئلسون زمانی که اســمیت از عرضه و تقاضای مربوط به دستمزد، اجاره و ســود به شــکل جمع اســتفاده میکند، تقریبا مبانی نظریه والراس را پیشبینی میکند. در نظریه اســمیت این امکان وجود دارد که دســتمزدها در کوتاه و میان مدت افزایش پیدا کنند و منبع آن هم انباشــت ســرمایه و نوآوری است و همین مسئله بین او و مالتوس، ریکاردو و مارکس تفاوت قائل میشود، زیــرا این افراد با تکیه بر یک نظریه دســتمزد ثابت در زمینه عرضه نیروی کار، آرای خود را مدون کرده بودند.
از نظر ژوزف شومپتر، اسمیت به لحاظ محاسبات فنی کمبودهای فراوانی دارد و البته همین مسئله باعث شد که بازه گستردهتری از افراد بتوانند مخاطب حرفهای او باشــند: «همین محدودیت او منجر به موفقیتش میشود. اگر او نبوغ آمیزتر مینوشت، آنگاه مانند حالا جدیاش نمیگرفتند. اگر عمیقتر بحث میکرد، اگر حقایق نهفتهتری را آشــکار میکرد، اگر روشهــای پیچیدهتر و هوشمندانهتری را به کار میبرد، احتمالا هیچکس حرفش را درک نمیکرد. اما او هرگز چنین چیزهایی را در ذهن نداشت و در حقیقت از هرچیزی که فراتر از عقل ســلیم و عرفی مطرح میشد بیزار بود. او هرگز پای خود را فراتر از توان تفکر حتی خنگترین خواننده هم نگذاشت».
اقتصاددانــان کلاســیک نظریههای گوناگونی را بر اســاس «نظریه ارزش مبتنی بر کار» اسمیت ارائه دادند. پس از آن اقتصاددانانی که از مارکس پیروی میکردند هم تا حدی از این نظریههای اســمیت بهره میجســتند. اولین جلد کتاب مشــهور کاپیتال مارکس در سال 1867 منتشر شد. مارکس در این جدل تمرکــز ویژهای بر نظریــه ارزش مبتنی بر کار کرده و از خلال آن اســتثمار کار توسط سرمایه را بیرون کشیده است. بر اساس نظریه ارزش مبتنی بر کار، ارزش یک چیز توســط کاری که برای تولید آن صرف شده تعیین میشود. این نظریه مخالف نظریه ارزش مدرن نئوکلاســیکی است که طبق آن ارزش یک چیز برابر اســت با آنچه یک شــخص حاضر است از دســت بدهد تا آن چیز را به دست بیاورد.
این نظریههای اقتصادی نئوکلاســیک که بین ســالهای 1870 و 1910 پا گرفتند باعث شــدند که عبارت «علم اقتصاد» جای «اقتصاد سیاســی»ای را بگیرد که توســط اســمیت اســتفاده میشد. یکی از دلایلی که دیگر نامی از «اقتصاد سیاسی» برده نمیشود همان مسئلهای است که شومپیتر هم تقریبا به آن اشــاره کرده بود: ریاضیات پایش به اقتصاد هم باز شد و دیگر به علوم طبیعی محدود نماند. به طور کل، آدام اسمیت از آن دسته اندیشمندانی است که نه تنها آرای خودش منشا بســیار مهمی هستند، بلکه حتی اگر با او مخالف هم باشی باز به جای مهمی میرسی.