سطح دو :سایر حباب ها پس از انفجار
در مدل دوم که به جهان های حبابی، تورم کیهانی و … شناخته میشود، جهان پس از انفجار در زمانی کوتاه از اجرام بسیار کوچک به اجرام عظیم مانند کهکشانها رسیده است. در این مدل میلیاردها خلا کوانتومی در تورمی به اصطلاح آشوبناک پدید آمده و جهان های بیشماری پدید آمده اند.و هر کدام از جهان ها میتوانند از ابعاد مختلفی برخوردار باشند.در این فرضیه که رافائل بوسو ( از دانشگاه کالیفرنیا) نیز از دانشمندانی است که در مورد آن تحقیق و توضیح بسیاری داده است؛ جهان ما در یک چند جهانی عظیم قرار دارد.او میگوید جهان ما همانطور که میدانیم از فضای فشرده کوچک و سپس با یک انفجار هر لحظه گسترده تر میشودـ(مثل یک حباب در حال بزرگ شدن). بوسو میگوید ما داخل این حباب که جهان ماست،هستیم، اما این جهان در یک چند جهانی متورم دیگر وجود دارد و تورم موجود در آن هر لحظه مشغول ساختن جهان دیگری است. فرض کنید در یک اتاق پر از حباب یا بادکنک قرار داریم، هر لحظه بادکنک یا حباب جدیدی باد میشود و بادکنک یا حباب دیگری بر اثر تورم بیش از اندازه منفجر میشود.اما در این حالت تولید حباب های جدید بیشتر از تعداد نابودی حباب هاست. این فرضیه بر اساس تئوری ریسمان شکل گرفته است که در آن فضا 9 بعد دارد. و در جهان ما تنها 3 بعد از این 9بعد وجود دارند .اما جهان های دیگر در چند جهانی ممکن است با ابعاد مختلفی وجود داشته باشند.
سطح سوم : جهان های متعدد فیزیک کوانتوم
این مدل که کاملا مبتنی بر فیزیک کوانتوم است و همان نظریست که ابتدا اورت آن را مطرح نمود. در فیزیک کوانتومی، دو تفسیر اصلی وجود دارد، تفسیر کپنهاگی که هایزنبرگ و نیلز بور جزو سردمداران این تفسیر بودند، که بر اساس تابع موج شکل گرفت، یعنی تمام ذرات بر قبل از مشاهده در حالت برهم نهی (super position) قرار دارند. یعنی تمام مکان ها برای آنها صادق است، تا وقتی که ما بخواهیم آن ذره را مشاهده کنیم و مشاهده ما باعث فروپاشی ذره، در مکان مورد نظر خواهد شد.پس از آن اورت و سایر دانشمندان با تعمیم این تفسیر، تفسیر جهان های چندگانه را مطرح کردند. یعنی در جهان ما، اجرام بزرگتر و تمام اجرام جهان هم مانند این عملکرد ذرات بنیادین را دارند و کیهان هر لحظه در حال تقسیم به جهانهای بیشتر میشود. شاید معروفترین و شناخته شده ترین مدل موجود همین مدل باشد. تعابیری چون خودکشی کوانتومی و… از همین فرضیه آمده است.شاید با مثال های این مدل آشنا باشید. برای مثال فرض کنید یک نفر به یک چهار راه میرسد و تصمیم میگرد از یک مسیر برود، در این تفسیر به محض تصمیم او، جهان به چند جهان تقسیم شده و در هر کدام از این جهان ها ،او از یکی از مسیرها رفته است.به این ترتیب در جهانی دیگر شما به جای مطالعه این مطلب، همان ابتدا تصمیم گرفتید مطلب را نخوانید. در جهانی دیگر، این مطلب را تا اواسط آن خوانده و سپس رها کردید و…..به همین ترتیب تمام حالت های ممکن را در جهانی مجزا تجربه کردید. دو نظریه خودکشی کوانتومی و جاودانگی کوانتومی، که دو نمونه از همین مثال هاست که اولین بار در سال 1987 توسط هانس مروس و یک سال بعد توسط برونو مارچل ارائه شد. طبق این آزمایش اگر فردی یک اسلحه روی سر خود گذاشته باشد و قصد شلیک داشته باشد، هربار که شلیک میکند جهان به دو جهان تقسیم میشود، و در یکی از آنها او مرده و در دیگری همچنان زنده است و گلوله شلیک نشده است.مباحث فلسفی پیرامون این مباحث به شدت گسترده و متنوع بوده که از بحث ما خارج است. فرانک جنینگز تیپلر فیزیکدان، ریاضیدان و کیهانشناس آمریکایی از دانشمندانی است که تاکید بسیاری روی این مدل داشته و تحقیقات گسترده ای در این مورد انجام داده است. او بر اساس معادله معروف گربه شرودینگر ، معتقد است ، فیزیک کوانتوم و معادله شرودینگر ، بر تمام جهان حاکم است.در معادله شرودینگر گربه ای درون جبعه وجود دارد و یک سم و…و تا زمانی که ما در جعبه را باز نکنیم، گربه هم میتواند زنده و هم میتواند مرده باشد. بر این اساس تیپلر میگوید هر ذره میتواند همزمان در نقطه ای دیگر از فضا باشد و همینطور بیشتر از یک ذره میتواند همزمان در یک نقطه از مکان باشد.یعنی وقتی به این مکان نگاه میکنیم، احتمالات دیگر حذف نمیشوند، بلکه در جهانی دیگر، تمام آن احتمالات رخ میدهد. برای مثال او میگوید من به رستوران میروم و غذایی را انتخاب میکنم ، گزینه های دیگر به محض انتخاب من در جهان های دیگری توسط من انتخاب شده اند.
سطح چهارم : جهان هایی با ریاضیات دیگر
شرح این مدل بسیار ساده تر است، چرا که اساسا توضیح گسترده ای نیاز ندارد. این فرضیه که میگوید جهان هایی با ریاضیات دیگر میتوانند وجود داشته باشند،به نوعی پاسخ به سوال ویلر و هاوکینگ بوده که پرسیدند ؛ چرا این ریاضیات و ریاضیات دیگر نه؟این مدل با دو فرض اساسی مطرح میشود. فرض اول اینکه تمام ساختار جهان فیزیکی ما، بر اساس ریاضیات است و فرض بعدی که خود این فرضیه است، جهان هایی دیگر با ساختار ریاضیات مختلف میتوانند وجود داشته باشند. فرض اول، یک فرض بنیادی است، و ما همچنان نمیتوانیم با اطمینان مدعی باشیم ساختار جهان ما کاملا منطبق با ریاضیات است. چرا که اساسا این بحث در طول تاریخ، تا امروز مورد مناقشه بوده و دیدگاه های مختلفی در این مورد وجود دارد.از مناقشات مختلف در این مورد که آیا ریاضیات کشف است یا اختراع؟ تا اینکه اصلا ساختار جهان ما منطبق بر ریاضیات است یا خیر ؟ و مسائل متعددی که در فلسفه ریاضیات مطرح است. به همین دلیل این فرض که ساختار فیزیکی جهان ما کاملا منطبق با ریاضیات است، یک فرض بنیادی و مورد تردید است.اما فرض دوم که با عنوان دموکراسی ریاضی مطرح میشود، میگوید تمام حالت های دیگر ریاضی در جهان های دیگری وجود دارند.اما بعقیده کسانی مثل ویگنر (فیزیکدان مجارستانی و برنده نوبل) مفید بودن عظیم ریاضیات در علوم طبیعی مرموز و اسرار آمیز است و توضیح منطقی برای آن وجود ندارد. و به نوعی این مدل پاسخی به این ابهام است.اما همانطور که گفته شد، در این مدل پیشفرض های بنیادین وجود دارد، و از طرفی آزمون پذیری چنین ایده هایی بسیار دور از دسترس است.
اعتبار جهان های موازی
پس از اینکه توضیح مختصر و فشرده ای در مورد مدل های مختلف جهان های موازی ارائه شد، لازم است به نکته ای در مورد میزان اعتبار آنها اشاره کنیم.برای هر کدام از چهار مدلی که توضیح داده شد، شواهد و اعتبار متفاوت وجود دارد. شواهد فیزیکی ، ریاضی و معادلات تا حدودی از هر کدام از این مدل ها حمایت میکنند.اما نکته مهمی که نباید فراموش کرد این است که؛ تمام این مدل ها تا امروز فقط فرضیاتی مبتنی بر شواهد علمی، یا مبتنی بر نظریه های علمی هستند. نه بیشتر و نه کمتر. یعنی اگر با اطمینان بگوییم که یکی از آنها قطعا درست و یا غلط است،باز هم با فرض و حدس و گمان پیشبینی کرده ایم. تا امروز نمیتوان گفت این فرض ها که شواهدی از آنها پشتیبانی میکند ،غلط یا درست هستند. البته اگر کسی با تخصص کافی، بر اساس شواهد علمی استدلال کند که به نظر او این یا آن مدل صحیح یا اشتباه هستند، یا اصلا تمام چهار مدل اشتباه است.میتوان نظر او را به عنوان یک نظر پذیرفت. اما برای اینکه به یک نظریه اصلی و اثبات شده برسیم، بی شک شواهد و مدارک علمی بیشتری نیاز است، که میبایست منتظر ماند و دید علم در این مورد به کجا خواهد رسید.
مساله دیگر اینکه این چهار مدل ، در مورد جهان های موازی مطرح هستند، و نظرات دیگری، متفاوت با جهان های موازی نیز وجود دارد.
و نکته آخر و بسیار مهم در مورد جهان های موازی این است که آیا این نظرات، علمی بحساب میایند؟ در این مورد باید گفت،اگر چه این فرضیه ها از آزمون پذیری کمی برخوردار هستند، اما بطور “غیر مستقیم” شواهد و مدارک علمی برای آنها وجود دارد. به این ترتیب که شواهد و آزمون ها از مسائلی حمایت میکنند که این فرضیات و مدل ها بر اساس آنها شکل گرفته است. اما این بحث که چقدر این نوع از نظریه ها میتوانند غیرعلمی یا علمی باشند ، یک بحث دیگریست.