فرانسیس بیکن فیلسوف، نویسنده، حقوقدان، دولتمرد و یکی از شخصیتهای بزرگ انگلستان عهد استیوارت در قرن هفدهم مخترع نبود. با وجودی که یک دانشمند تجربی نبود میگویند مرگ او در سن 65 سالگی به این دلیل اتفاق افتاد که در هوای سرد زمستانی از کالسکهاش پیاده شده بود تا ببیند آیا جوجهای که شکمش را با یخ و برف پر کرده بود از فساد محفوظ مانده است یا خیر.
با این همه وی عالمی بصیر بود. کتابش به نام آتلانتیس نو که در سال 1626 درست کمی پیش از مرگش منتشر شد شاید نوعی کتاب علمی- تخیلی محسوب شود، هر چند در آن زمان این اصطلاح هنوز رایج نبود. در این کتاب از سفری به جزیرهای خیالی در دریاهای خوب سخن به میان میآید. در آنجا فرهنگ پیشرفتهای که «خانهی سلیمان» نمایندهی آن است وجود دارد، خانهای که مشابه آن در عصر ما یک آزمایشگاه یا موسسهی تحقیقاتی است و به نوعی یادآور انجمن شاهی بود که نیم قرن بعد از چاپ این کتاب به وجود آمد.
در قسمت آخر کتاب مسافران با رئیس خانه دیدار میکنند و به زبان اسپانیایی به انان مطالبی دربارهی اهداف و فعالیتهای انجمن گفته میشود: «غایت بنیاد ما کسب دانش دربارهی علل امور و پی بردن به راز حرکت اشیاء و توسعه بخشیدن به ابعاد اقتدار آدمی است، تا همهی امور ممکن تحقق یابند.»
مطالب فوق نشان میدهند که هدف از جست و جوی علم و فناوری در خانهی سلیمان آن بود که با کمک دانش روز بتوانند به ساز و کار عالم پی ببرند و آن را به نفع انسان به کار بگیرند. بیکن برخی از این اهداف را در ضمیمهی کتاب شرح میدهد. وقتی همهی آنها را در کنار هم قرار دهیم به برنامهی بلند پروازانهای برای توسعهی فناوری میرسیم. این کتاب حاوی فهرست بالا بلند و متنوعی از خواستها و آرزوهایی است که هر چند به خوبی ردیف نشدهاند اما نکتهی جالب ان جاست که بیکن از «مواردی» نام میبرد که به گمان او «ممکن» هستند یا به بیان دیگر، شرایط و موقعیتهایی را ذکر میکند که با توسعه و کاربرد دانش عملی خواهند شد. توجه به این که کدام یک از موارد این فهرست ظرف 400 سال بعد عملی شدهاند، خالی از فایده نیست.
در قلمروطب بیکن فکر میکرد پیگیری اهداف زیر مفید خواهد بود: «افزایش طول عمر، بازگرداندن نسبی جوانی و به تأخیر انداختن پیری، افزایش قدرت و توانایی فعالیت، تخفیف درد و افزایش قدرت تحمل آدمی نسبت به آن، درمان بهتر و مناسبتر (به گفتهی خودش تنقیه بهتر و ایجاد بیزاری کمتر) و نیز معالجهی بیماریهای غیرقابل درمان». این مورد اخری هنوز با درصدهای مختلفی از موفقیت در حال انجام است.
برخی از موارد را میتوان در گروه ارتوپدی یا جراحی زیبایی قرار داد: «تغییر دادن ظاهر آدمی مثل چاقی یا لاغری تغییر دادن قد و قامت» و در مقولهای متفاوت «افزایش و ارتقای قوای عقلانی» یعنی فناوریهایی که انسان را هوشمندتر و زیرکتر سازد و «اعتلای روحیه و ایجاد خلق خوش» شاید به زبان امروزی بتوان گفت منظورش ساختن داروهای ضدافسردگی بوده است.
در مورد اهداف نظامی: «ساخت ابزارهای تخریب برای جنگ و ساخت سموم»، «دستکاری آب و هوا و ایجاد طوفان» که اشاره به توانایی بالقوهی آدمی (به زعم وی) در تغییر وضعیت آب و هوا دارد. بیکن فکر میکرد فرایندهای بسیاری در صورت تحقیق میتوانند با سرعت بیشتر انجام شوند: «تولید بذر، پاکسازی مایعات»، «جداسازی» استخراج مواد معدنی با کمک حرارت و «تسریع رشد غلات» شاید هم میشد مثل داستان جزیرهی دکتر مورو اثر اچ. جی. ولز با پیوند یک گونه به گونهی دیگر، انواع جدیدی خلق کرد. در قلمرو صنعت بیکن میدان را برای ساخت مواد مصنوعی باز میدید، موادی مثل کاغذ یا الیاف برای ساخت پارچه، مواد معدنی و سیمانهای مصنوعی، مواد غذایی جدیدی که از مواد اولیهی دیگر (غیر از موادی که در دسترس بودند) ساخته میشدند، توانایی ساخت مواد به مراتب سفتتر یا نرمتر، و تبدیلهای شیمیایی گسترده مثل تبدیل مواد خام و آبکی به مواد روغنی و چرب.
برخی از دیدگاههای او دارای پیچیدگی بیشتر یا وضوح کمترند. مثلا میتوانیم منظور او را ا «فریفتن حواس» یا «لذت بردن بیشتر از حواس» حدس بزنیم و حتی شاید به آن دسترسی داشته باشیم. مبهم ترین مورد فهرست بیکن عبارت است از «تحمیل فکر، خواه در بدن شخص دیگر یا بدن خودمان» مگر در مورد اثر دارونما یا پلاسبو این هدف بیکن در هیچ زمینهی دیگری تحقق نیافته است.
چنان که بیکن شرح میدهد، در خانهی سلیمان امکانات زیادی وجود داشت اعم از «تمهیدات و ابزارها» یی که به کمکشان رسیدن به اهداف نامبرده امکان پذیر میشد. کارکنان آن نیز اشخاص گوناگونی بودند که برخی دنیا را برای پیدا کردن اخبار و تجربههای نو زیر پا میگذاشتند و باقی به مطالعهی کتب و نوشتهها می پرداختند برخی به طراحی و انجام آزمایش مشغول میشدند و دیگران نتایج به دست امده را مکتوب کرده و به تفسیر آن دست میزدند.
اما همهی نتایج این تحقیقها و فناوریهای به دست آمده به اطلاع عموم نمیرسیدند. اگر اهل خانه ی سلیمان صلاح می دیدند، تعدادی ولو اندک، از حکومت پنهان نگاه داشته میشدند. گویا از نظر بیکن نیل به هر فناوری جدیدی پیشرفت به حساب نمیآمد و تمایزی بین «همهی امور ممکن» و «همهی آرزوهای ممکن» وجود داشت. آن چه طی 400 سال بعد اتفاق افتاد گواه حقانیت این مدعاست.