موفقیت نهضت اصلاح پروتستان ناشی از این واقعیت بود که زمان ایده اصلاح فرا رسیده بود. هنگامی که مارتین لوتر، برای نخستین بار سر بر آورد، حمایت فوری و گستردهای از اصلاح، به ویژه در اروپای شمالی به عمل آمد. البته انگیزهها، اعتقادی صرف نبودند و عوامل سیاسی و فلسفی نیز دخالت داشتند، ولی طرح اساسی آیین آگوستینی بنیادستیز لوتر، بر جذب مخاطبان فراوان و آماده پذیرش استوار بود.
شکوفایی بسیار مهم هنر آلمان، به زودی پیش از همه روی داد و تا حدی، در دوره نهضت اصلاح دینی – یعنی در نقطه اوج رنسانس شمالی معروف ادامه یافت. این هنری بود که از لوتر خبر میداد. شمال، حلقهای در خور توجه از نابغهها پدید آورد؛ بوش (حدود 1516-1453)، گرونوالد (حدود 1528-1470)، دورر (1528-1471)، کرانچ (1537-1472) و دیگر نقاشان ارزشمند و ماهر پس از آنان.
همه این هنرمندان در بینش لوتری از انسان، وابسته به لطف الهی مشترک بودند.
احتمالاً پروتستانترین نقاشی کشیده شده تا زمان ما، تابلوی تصلیب اثر گرونوالد درباره قطعة تصنیف ایسنهی است که در سال 1515، دو سال پیش از آغاز نهضت اصلاح دینی، نگارگری آن به پایان رسید. جای شگفتی نیست که بعدها، گرونوالد همنواییهای لوتری را گسترش داد. در این نقاشی، با واقعبینی آشکار، انگشت بلند و باریک یوحنای باپتیست از کتاب مقدس به سوی مسیح بسیار بزرگ و پاره پاره شده اشاره میکند؛ این نقاشی در بردارنده این نوشته است که:
او باید بیفزاید و من باید بکاهم.
در تصویری منحصر به فرد، نهضت اصلاح دینی لوتر، به اجمال نمایانده شده است. بیانیة کلیسا نباید به خویش تکیه داشته باشد، بلکه باید مبتنی بر کتاب مقدس باشد و شور و هیجان داشته باشد آن گونه که سکتة قطعة تصنیف مزبور نشان میدهد و بر تجسّد و رستاخیز تأکید کند. تصویرهای حضرت مریم با چهرهای در هم کشیده، حاکی از اندوه و نقاشی مریم باکره که مورد حمایت حواری سوگوار است، نمایانگر واکنش قابل فهم بشری درباره مرگ عیسای محبوب است؛ ولی وظیفة کلیسا نمایش دوباره اندوه آنها نیست. وظیفة کلیسا گواهی واقع بینانة یوحناست که به صورتی نمادین، با آرامش و انگشت اشاره وی نشان داده شده است. نکتة جالب این است که کارل بارت که به طرزی غیرقابل قبول، بر ضد هنر مسیحی سخن گفته، این نقاشی را تحسین کرده است. به نظر میرسد نیروی پروتستانی این نقاشی، بر اصول زاهدان متکلمان غلبه کرده باشد.
شگفت آن است که نهضت اصلاح دینی، تقریباً باید با نقاشی پیامبران در شمال، همزمان باشد. با این همه، گرایش تمثال شکنانة نهفته در شعار فقط کتاب مقدس پیش از اواسط قرن شانزدهم، عصر نقاشیهای بزرگ پروتستانها را برای همیشه پایان بخشید. چارلز پی. کاتلر در کتاب نقاشی شمالی مینویسد:
هنر، به مثابه راه حیاتی ابراز روح آلمانی، به پایان رسید. نه تلاش دورر و نه تلاش دیگر نقاشان، به هیچ روی نتوانست مانع تمثال شکنی پروتستانها شود. هنگامی که بیان هنرمندانه در آلمان، در طول قرن بعد احیا شد، شکل موسیقی یافت که از دیدگاه آیین پروتستان، مجاز بود؛ هم چنان که سبکهای کهن جایز نبودند.
آخرین نقاش واقعاً بزرگ در سنت پروتستان، رامبراند بود. دیدگاه مذهبی رامبراند، منونایت بود که از برهة فضای کالوینی غالب در هلند، به دور بود. تمثال شکنی کالوینی آن روزگار، حتی اگر از هنر مسیحی جلوگیری نمیکرد، بعید است بتوان اندیشة رامبراند درباره تنگدستان را ناچیز شمرد. مسیح دربارة آیین کالوینی روبه شکوفایی هوادار سرمایهداری، شرحی قابل قبول در اختیار نهاد. جالب آن که پس از سالها گمنامی، نه تنها کلیسا، بلکه نقاشان و نقادانی که او را بیشتر برای هنرش دوست داشتند تا ایمانی که هنرش به تصویر میکشید، به عظمت رامبراند پی بردند.
نهضت اصلاح دینی، در بازگشت به سوی مذهبی اساساً تمثال شکنانه، بهای فرهنگی سنگینی پرداخت؛ زیرا با وجود عظمت اندیشه، ادبیات و موسیقی پروتستان، همة این امور وجوه انتزاعی فرهنگی هستند. توازن تأمین شده با ابزار کمکی دیداری، در حال از دست رفتن است. فقدان بناهای به ظاهر زیبا، در شیوة اقتباس معماری شمار بسیاری از کلیساهای آمریکا، از سبکهای کلیساهای کاتولیک اروپا تا هنگام پر هزینه شدن آن مشهود است؛ همان گونه که گواه اشتباههای تاریخی فراوان سبک رومی و گوتیک است که چشم انداز همگان را از آمریکاییها تیره میسازد.
محیط زیبا نیازی محسوس است و از آن جا که آیین پروتستان، به طور عمده، در آفرینش زیبایی بصری ناکام بوده است، چارهای جز اقتباس نداشته است. به استثنای عبادتگاههای انگلیس نو بخش شمال شرقی ایالات متحده که در واقع، دارای نوعی زیبایی عالی زاهدانه است، آیین پروتستان در آمریکا، هیچ سبک مهمی از معماری مسیحی را پدید نیاورده است. این امر بر هنر دینی نیز صادق است. تمثال شکنی پروتستان دیگر ما را به طور جدی، رنجور نمیسازد؛ ولی سرچشمههای آن خشک است. هنر پروتستان آن گونه که در کلیساها ظاهر شده است، ادبیات مدرسه، یکشنبه، پوسترها، بولتنها، تصاویر کتاب مقدس و ... یا اقتباس بوده است: تزیینی و سطحی. البته آثار هنری بزرگ، با حمایت کلیسا یا بدون آن، از هنگام نهضت اصلاح دینی رونق داشتهاند. هنر دوستان مسیحی هنوز میتوانند، بر پایة میزان توانایی فرد، در گسترش یک نکته ابعاد معنوی اثر هنری سکولار کنونی را دریابند. بعید است در آیندة قابل پیش بینی، امور، تغییر یابند این وضعیت فاجعة محض نیست، بلکه دقیقاً همان چیزی است که نیاکان پروتستان تمثال شکن، به جدیت برای آن میکوشیدند.
اگر هنردوستان بتوانند قطع نظر از ستودن خداوند، ارزش هنر مسیحی اعصار گذشته را دریابند مؤمنان میتوانند برای زیباییای که هنرمندان چه مؤمن و چه غیرمؤمن مییابند و میآفرینند سپاسگزار خداوند باشند؛ ولی باید اعتراف کنم هنر مورد علاقة قلبی من، هنری است که آشکارا، خدا را ستایش میکند و این نوید را عرضه بدارد که زیبایی و حقیقت در آفریننده اصلی هر زیبایی حقیقتی در نهایت یگانه هستند.