Loading...
شما از نسخه قدیمی این مرورگر استفاده میکنید. این نسخه دارای مشکلات امنیتی بسیاری است و نمی تواند تمامی ویژگی های این وبسایت و دیگر وبسایت ها را به خوبی نمایش دهد.
جهت دریافت اطلاعات بیشتر در زمینه به روز رسانی مرورگر اینجا کلیک کنید.

کشور کم رشد چگونه کشوری است؟ (از: دکتر عبدالرحیم احمدی)

کشور کم رشد چگونه کشوری است؟ (از: دکتر عبدالرحیم احمدی)

اقتصاد، فصل بزرگ و عمده علوم انسانی و اجتماعی است. خاصه در دوران معاصر، بررسی مسائل اقتصادی، برای بهبود بخشیدن به زندگ آدمیان و تنظیم روابط ملت‌ها، دامنۀ بسیار وسیعی یافته است.

دهه هاست که مسائل مربوط به کشورهای کم رشد، در زمرۀ مسائل حاد و عمدۀ علم اقتصاد معاصر درآمده است. خمیر مایۀ اغلب کتب و نوشته‌ها، انتشارات و بررسی‌ها و آمار‌های سازمان ملل متحد و سازمان‌های وابسته به آن نظیر دفتر بین المللی کار و سازمان جهانی خواربار و کشاورزی و یونسکو و سازمان جهانی بهداشت است. البته هر مولف بنا به مکتب اقتصادی و جامعه شناسی و شیوه اندیشۀ خویش، از این خمیر مایه در کار پرداختن اثر خود بهره گرفته است. کمتر دانشمند و مولف اقتصاد و جامعه شناسی است که دست کم درباره یکی از مسائل کشورهای کم رشد اثری ننوشته باشد. بشر دوستانی که در زمینۀ اقتصاد وجامعه شناسی تحقیق می‌کنند، بررسی کیفیت، علل و نحوه درمان رشد نارسای کشورهای کم رشد را مرکز مطالعات خود قرار داده‌اند. کار به جایی رسیده است که حتی برخی از اقتصاد دانانی که پیش از این، مستعمرات و کشورهای تابع را به صورت ضمائم اقتصاد کشورهای صنعتی صاحب مستعمره می‌دیدند، درد بشر دوستی گرفته‌اند و چشم به روی حقایقی هم تازه و هم بسیار کهن گشوده‌اند. تقسیم بندی قدیم کشورهای جهان به کشورهای غنی و فقیر، یا «پیشرفته» و «عقب مانده»، جای خود را به تقسیم بندی جدیدی داده است: کشورهای «کم رشد» و کشورهای «رشد یافته».

پیش از آن که به بررسی کیفیت این تقسیم بندی بپردازیم توضیحی دربارۀ این دو اصطلاح ضروری به نظر می‌رسد. این اصطلاحات مثل اغلب اصطلاحات و مفاهیم علم اقتصاد، از زبان‌های غربی به فارسی راه یافته[1] و هر مولف یا مترجم بنا به سلیقۀ خویش برای آن تعبیری قائل شده است. به طوری که هنوز در زبان فاسی تعبیر و اصطلاح واحدی در این باره وجود ندارد. شاید آنچه بیش از همه شیوع یافته، اصطلاح «کشورهای توسعه یافته» و «کشورهای توسعه نیافته» به ذهن می‌رسد این است که این کشور نتوانسته بر وسعت سرزمین خود بیفزاید و حدود مرزهایش را گسترش بدهد. بدیهی است که چنین مقصودی در نظر نیست.

دیگر آن که «رشد» مفهوم حیاتی دارد: گیاهی که آفتاب می‌بیند خوب رشد می‌کند، گیاهی که آفتاب نمی‌بیند کم رشد می‌کند. انسانی که غذای کافی می‌خورد، رشدش طبیعی است و آن که گرسنگی می‌کشد، رشدی نارسا و ناقص دارد. همین گونه است در مورد جوامع. جامعه‌ای که مقتضیاتی مساعد برای بهره برداری از سرزمین مسکون و نیروی کار افراد خود دارد، رشد می‌یابد، و جامعه‌ای که از این شرایط و مقتضیات برخوردار نیست، رشدش کند می‌شود و دچار وقفه می‌گردد. جوامع کم رشد جوامعی هستند که مقتضیات خاص اقتصاد جهانی رشد آنها را نارسا و کند کرده است، و جوامع رشد یافته با استفاده از شرایطی مساعد راه رشد سریع اقتصادی را پیموده‌اند. اصطلاحات معادل خارجی هم، همین مفهوم را دربر دارد. در حالی که اصطلاحات «توسعه یافته» و «توسعه نیافته» این مفهوم حیاتی و دینامیک را بیان نمی‌کند.

سوم آن که «رشد» می‌تواند معرف تغییرات کمی و تحولات کیفی باشد. در صورتی که «توسعه» به فرض که از تغییرات کمی حکایت کند، نمی‌تواند تغییرات کیفی را دربر بگیرد[2] در موضوع مورد بحث ما، تغییرات کمی و کیفی هر دو مورد نظرند. تفاوت میان جوامع کم رشد و جوامع رشد یافته، فقط تفاوتی کمی نیست که تنها با سنجش میزان سرمایه گذاری و حجم صنعت و مقدار تولید و نظایر آن بیان شود. بلکه کیفیت بنیان‌ها و ساختمان‌های اقتصادی و اجتماعی این جوامع نیز با هم تفاوت دارد. به همین جهت مساله عقب ماندگی فقط با افزایش حجم سرمایه گذاری و «توسعۀ» صنعت حل نمی‌شود، بلکه همپای آن باید کیفیت ساختمان‌ها و بنیان‌های اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی نیز تغییر پذیرد.

بالاخره مفهومی که از مدارج رشد به ذهن می‌رسد، مفهومی قیاسی و نسبی است. یعنی آهنگ رشد جوامع عقب مانده، نسبت به جوامع پیشرفته، کند بوده و جوامع نوع اول در قیاس با جوامع نوع دوم کم رشد یافته‌اند. صفت «کم رشد» این نسبت و قیاس را می‌رساند، در صورتی که صفت «توسعه نیافته» از این مفهوم حکایت نمی‌کند. به لاک پشتی که از خرگوش عقب می‌ماند، می‌توان «کم حرکت» یا «کند حرکت» گفت، اما نمی‌توان او را «بی‌حرکت» یا «حرکت نیافته» خواند. به علاوه کدام جامعۀ بشری است که حتی از نظر تولید و اقتصاد اصلا پیش نرفته باشد، تا بتوان به آن «توسعه نیافته» نام داد؟

بنا به ملاحظاتی که ذکر شد، به کار بردن اصطلاح «کشورهای کم رشد» و «کشورهای رشد یافته» بنظر درست تر از «کشورهای توسعه یافته» و «کشورهای توسعه نیافته» می‌نماید.

حال ببینیم مقصود از «کشور کم رشد» چیست؟ همانطور که اشاره شد این عبارت «قیاسی» دربر دارد. یعنی چنین کشوری کمتر رشد کرده است. اما کمتر از چه رشد کرده است؟ چند فرض به ذهن می‌آید. آیا مقصود کشوری است که رشدش از حد امکان کمتر بوده است؟ یعنی جامعه‌ای که از همۀ امکانات خویش و سرزمین خویش برای بهتر زیستن بهره نگرفته یا توانایی آن نداشته که همۀ امکانات خود را در این راه به کار اندازد و بالنتیجه در قیاس با میزان ممکن، رشدش کم بوده است. این نخستین فرضی است که از عبارت «کشور کم رشد» به گمان می‌آید.

یا مقصود کشوری است که به اندازۀ لازم رشد نیافته است؟ یعنی جامعۀ ساکن آن، حتی به اندازۀ لزوم و در حد ضرور نمی‌تواند حوائج خود را تامین کند. بالنتیجه در قیاس با حد لزوم و ضرورت، چنین جامعه‌ای را می‌توان کم رشد خواند. این دومین مفهومی است که از عبارت «کشور کم رشد» به ذهن می‌رسد.

یا مقصود کشوری است که در قیاس با کشورهای دیگر رشدش کم بوده، و جامعۀ ساکن آن به اندازۀ جوامع دیگر به رشد اقتصادی توفیق نیافته است. این سومین مفهومی است که می‌توان از عبارت «کشور کم رشد» استنباط کرد.

به بررسی این سه مفهوم بپردازیم:

اگر مقصود از «کشور کم رشد» کشوری باشد که در حدود امکانات منابع طبیعی خود رشد نیافته و ذخایر ثروت خویش را در حد امکان به کار تولید نگرفته باشد، باید گفت که این مفهوم نه تنها کشورهای محروم بلکه برخی از کشورهای پیشرفته یا مناطقی از آن کشورها را نیز دربر می‌گیرد. مثلا کانادا که در زمرۀ کشورهای رشد یافته به شمار می‌رود، هنوز منابع و ذخایر طبیعی دست نخورده بسیار داد. در اروپا، خاصه در فرانسه و ایتالیا مناطقی می‌توان یافت که منابع طبیعی آن‌ها مورد بهره برداری قرار نگرفته است.

به علاوه در دنیا هیچ کشوری نیست که از منابع طبیعی خود واقعا در حد امکان بهره برداری کند. به خصوص که «حد امکان» با تغییر و پیشرفت فنون، مدام دورتر می‌رود و حیطۀ امکانات گسترش می‌یابد. به این حساب، همۀ دنیا را می‌توان کم رشد خواند. می‌توان گفت صفت «کم رشد» باید به کشورهایی اطلاق شود که تا استفاده کامل از منابع قابل بهره‌برداری و امکانات خویش، دورترین راه را در پیش دارند.

اگر این تعریف پذیرفته شود دو نکته نباید از یاد برود. نخست این که مفهوم منابع قابل بهره‌برداری مفهومی است متغیر، و در دنیای معاصر به سرعت تغییر می‌پذیرد. مثلا تا چند سال پیش «اورانیوم» محصول معدنی دست دومی بود و اکتشاف و استخراج ذخایر آن سودمند و با ارزش به نظر نمی‌رسید. با پیشرفت فیزیک جدید و استفاده از انرژی اتمی، معادن اورانیوم در زمرۀ منابع قابل بهره‌برداری دست اول قرار گرفت. دوم آن که حتی در کشورهای پیشرفته هنوز سیاهۀ امکانات و منابع قابل بهره برداری، کامل نیست، چه رسد به کشورهای عقب مانده که بیشتر منابع و امکانات آن‌ها ناشناخته است. این کشورها حتی تجهیزات و وسایل لازم برای شناخت امکانات و منابع طبیعی و انسانی خویش را در اختیار ندارند.

به دومین تعبیر بپردازیم: کشور کم رشد کشوری است که ساکنانش وسایل «لازم» برای زیستن و تامین حوائج خویش را در اختیار ندارند. این تعبیر را به آسانی می‌توان پذیرفت، اما دو نکته را نباید از نظر دور داشت. یکی این که مفهوم «لازم» بسیار نسبی است: لباسی که در مناطق سرد بسیار ضروری است، در مناطق گرم بیهوده می‌نماید. اما این ملاحظه درست، نباید وسیله فریب و سفسطه قرار گیرد. برخی از اقتصاددانان و جامعه شناسان غربی به این سفسطه دست زده‌اند و با ارائه سیاهۀ مفصلی، خواسته‌اند ثابت کنند که ضروریات و حوائج آدمیان، چندان نسبی است که به سنجش و بخشش نمی‌ارزد. اگر با تمثیل‌ها بتوان در هر زمینه‌ای حوائج آدمیان را ناشناختنی و ناسنجیدنی معرفی کرد، در مورد حوائج غذایی نمی‌توان به چنین کاری دست زد. در یک کشور رشد یافته هر فرد، به طور متوسط، بیش از 3200 کالری در روز مصرف می‌کند. در کشور‌های کم رشد، این میزان از 2500 کالری کمتر است، و در بعضی کشورها نظیر هندوستان و برخی دیگر از کشورهای آسیا و آمریکای لاتین، به کمتر از 2000 کالری می‌رسد. این مقادیر کمتر از حد لزوم طبیعی است و نیازهای حیاتی آدمی را تامین نمیکند. تازه این از نظر «کمی» است. از نظر «کیفی» هم، نوع و میزان غذای مردم کشورهای کم رشد، مواد معدنی و حیوانی لازم برای رشد انسان، خاصه پروتئین‌ها را، دربر ندارد.

نکته دوم این که تعریف فوق (دومین تعبیر) با وجود صحت تقریبیش کاملا دقیق نیست، چون وضع زیست و معیشت مردم یک کشور- خاصه در کشورهای کم رشد- به یک گونه نیست و طبقات و گروه‌های اجتماعی از نظر نوع و میزان تغذیه، وضع مسکن، و میزان برخورداری از نعمت‌های مادی و معنوی، با هم تفاوت و فاصله بسیار دارند. اگر گفته می‌شود که در کشورهای کم رشد، معدل مصرف روزانه و سرانه کالری بین 2000 و 2500 است، منظور این نیست که مصرف همۀ افراد به این میزان می‌رسد. بلکه گروه‌هایی محدود از تغذیه کامل برخوردارند ولی اکثریت افراد جامعه نصیبشان از کالری هم کمتر است. بنابراین تعریف فوق را می‌توان بدینگونه دقیق‌تر کرد: کشور کم رشد کشوری است که اکثریت ساکنانش وسایل لازم برای زیستن و تامین حوائج خویش را در اختیار ندارند.

اینک به تعبیر سوم بپردازیم: در این تعبیر به جای آن که وضع موجود با «حدامکان» یا «شرایط لازم» سنجیده شود، قیاس وضع ملت‌های مختلف با هم ملاک داوری است. یعنی کشورهایی را می‌توان «کم رشد» خواند که رشد اقتصادی آن‌ها در پایین‌ترین مدارج است و وضع رفاه و معیشت ساکنان آن‌ها ابتدایی‌ترین صورت را دارد. به عبارت دیگر جامعه کم رشد، فقط در قیاس با جامعه رشد یافته قابل تشخیص و تعریف است. حسن بزرگ این تعبیر آن است که رشد نارسای اقتصادی کشورهای کم رشد را «فی نفسه» و به صورت مساله‌ای جداگانه طرح نمی‌کند، بلکه آن را در رابطه‌اش با رشد سریع کشورهای پیشرفته مورد مطالعه قرار می‌دهد. با این قیاس، نه تنها اختلاف و ناهماهنگی‌های رشد اقتصادی و نحوۀ زیست و کیفیت کار و وضع معیشت مردمان در دنیای معاصر، باز و نمودار می‌گردد و اجزاء پدیده رشد نارسای اقتصادی به دقت سنجیده و شناخته می‌شود، بلکه عواملی که موجب شده است بیش از دو سوم جمعیت کره زمین، در سرزمین‌هایی پهناور، با وجود داشتن امکانات رشد اقتصادی، از کاروان پیشرفت عقب بمانند، مورد توجه و شناخت قرار می‌گیرد، و از این شناخت و آگاهی نتایج عملی برای غلبه بر عقب ماندگی اقتصادی به دست می‌آید.

 

[1] کشورهای کم رشد: به فرانسه                                                                  Pays sous-developpes

و به انگلیسی:                                                                            Under-developed countreies

کشورهای رشد یافته به فرانسه:                                                                         Pays developpes

و به انگلیسی                                                                                         Developed countries

[2] مثال ساده این که وقتی از «توسعه فرهنگ» سخن گفته می‌شود قصد این است که جماعت بیشتری با سواد شوند یا با فرهنگ آشنا گردند. اما اگر ارتقاء یا تغییر کیفیت آموزش مورد نظر باشد دیگر «توسعه فرهنگ» وافی مقصود نیست.

برای شرکت در مسابقه و پاسخ به سوالات وارد سایت شوید اگر عضو نیستید ثبت نام کنید


  • منبع: کتاب هفته، شماره 27، سال 1341
  • تاریخ: جمعه 27 بهمن 1396 - 18:29
  • صفحه: گوناگون
  • بازدید: 3069

یادبان، نکوداشت یاد رفتگان

ارسال نظر

اطلاع رسانی

کافه خوندنی

مقاله بخوانید، جایزه نقدی بگیرید

از اول خرداد 1400

هر هفته 10 جایزه

100 هزار تومانی و 5 جایزه 200 هزار تومانی

هر ماه یک جایزه یک میلیون تومانی

و 2 جایزه 500 هزار تومانی

برای ثبت نام کلیک کنید

اعضا سایت، برای ورود کلیک کنید . . . 

 

اطلاع رسانی

آمار

  • بازدید امروز: 2140
  • بازدید دیروز: 2554
  • بازدید کل: 23019706