Loading...
شما از نسخه قدیمی این مرورگر استفاده میکنید. این نسخه دارای مشکلات امنیتی بسیاری است و نمی تواند تمامی ویژگی های این وبسایت و دیگر وبسایت ها را به خوبی نمایش دهد.
جهت دریافت اطلاعات بیشتر در زمینه به روز رسانی مرورگر اینجا کلیک کنید.

یک خانواده کاری - قسمت اول

یک خانواده کاری - قسمت اول

نوشته ی: عزیز نسین
ترجمه ی: ثمین باغچه بان و احمد شاملو

من داداش، گوشم به این جور حرف ها بدهکار نیست... فقط این را می دانم که مردم کار می کنند، زحمت می کشند، جان کردی می کنند و نسبت جان کندن و زحمت کشیدن و کار کردنشان نان در می آورند.

کی گفته آدم با کار کردن پولدار نمی شود؟

نه خیر... اینها همه اش حرف مفت است. لااقل من یکی که، برای این جور حرف ها تره هم خرد نمی کنم... این مزخرفات را بهتر است بروند برای یکی دیگه بگویند. من یک گوشم در است، یکیش دروازه...

کار، داداش من، کلید موفقیت است.

این را از قدیم و ندیم گفته اند.

اگر شرح حال مردم کاری دنیا را شنیده بودید می توانستید بفهمید آن جور عقیده ها تا چه پایه سخیف و نادرست است.

حال من اینجا شمه ئی از احوال خانوادۀ بادتیو را برایتان نقل می کنم تا درس عبرتتان بشود.... بله آقا. مردم کاری روی دنیا کم نیستند.

باری.

من این خانوادۀ بادتیو را از نزدیک می شناسم.

این خانواده، بهترین مثال و بهترین نمونه و زنده ترین مدرک موفقیت مردم کاری است و شما از روی همین مثال می توانید خیلی چیزهای دیگر را هم پیش خودتان حساب کنید.

این خانوادۀ بادتیو، یکی از بزرگترین خانواده هاست:

سلیمان بادتیو، پسر یوسف بادتیو است.

یوسف بادیتو، خواهر زادۀ مارکو بادیتو است.

مارکو بادیتو، عموی یانکو بادیتو است.

یانکو بادیتو، برادر مردفای بادیتو است.

مردفای بادیتو، داماد میشل بادیتو است.

میشل بادیتو، پدر زن معز بادیتو است.

صبر کنید، صبر کنید. نه. این جوری حواستان پرت می شود، سر رشته را گم می کنید و از سر و ته قضیه سر در نمی آورید... بهتر است داستان این خانواده را ضمن نقل سرگذشت یک بخاری نفتی برایتان بگویم آره، این جور بهتر است.

ما الان در خیابان استقلال هستیم، و شما آن بخاری های نفتی را که آنجا، توی آن مغازه، پشت ویترین چیده اند با جفت چشم های خودتان می بینید.

این بخاری ها به انواع مختلف، به اندازه های مختلف و به رنگ های مختلف است.

کدامشان را پسندید؟

بله. آن یکی خیلی قشنگ است... اما آخر نگاهی هم به قیمتش بکنید.

2120 لیره!

نه. بهتر است این یکی را انتخاب کنیم... رویش چند نوشته؟

756 لیر و 62 کروش...

بله. بله. این یکی بهتر است.

در واقع، داستان این بخاری برای شناسائی فامیل بادتیو کافی است... خواهید دید که افراد این فامیل چه مردم زحمتکشی هستند. و قبول خواهید کرد که هرکسی روی این دنیای گل و گشاد مثل افراد این فامیل گیوه را ور بکشد، کمرش را سفت کند و تن به کار و زحمت بدهد، خیر می بیند و سود می برد... عجیب است!

چرا نمی خواهید این را باور کنید؟

اسحق بادیتو، بین مسجد عرب ها و پنج شنبه بازار، یک انبار دارد.

لابد شما هم دیده اید که عده ئی از خلق الله صبح تا شام توی کوچه ها و پس کوچه ها پرسه می زنند و داد می کشند:

آی اثاث خورده می خریم:

آهن پاره، حلبی شکسته

چدن، مس، مفرغ می خریم....

حتماً دیده اید. یا دست کم صدای این جور آدم ها را از توی کوچه شنیده اید.

هم چنین لابد اگر ندیده باشید شنیده اید که بعض گدا گودله ها شبانه روز توی آشغال و زباله ها را می گردند و چیز هائی پیدا می کنند که توی کیسه گونی شان می تپانند و آدم تعجب می کند که این کارها را کجا می برند و چه می کنند و به چه دردی می زنند.

بله. حالا برایتان می گویم:

تمام چیزهائی که اینها جمع می کنند یا آن یکی ها – آن دوره گردها – از در خانه های مردم می خرند، بین مسجد عرب ها و پنج شنبه بازار، توی انبار اسحق بادیتو جمع می شود. جور به جور و دسته به دسته می شود. و هر دسته در قسمت های مختلف انبار، در جای مخصوص خودش قرار می گیرد.

از سایۀ سر اسحق بادیتو و انبارش صدها نفر آدم توی این شهر نان در می آورند. تازه، از اینش که بگذریم، اسحق بادیتو مالیات می دهد و به این ترتیب به بودجۀ مملکت هم کمک می کند...

این خودش مگر کم چیزی است؟

بله. این خرده حلبی ها و آهن پاره ها را می بینید که مثل تپه ئی روی هم کوت شده؟ آها: این ها را اسحق بادیتو از قرار کیلوئی دوازده کروش به عزیز بادیتو می فروشد... البته این خرید و فروش توی «دفتر» صورت می گیرد، نه توی انبار واقع در فاصلۀ میان پنج شنبه بازار و مسجد عرب ها. و به این ترتیب، می شود گفت که نه فروشنده رنگ آن ها را دیده است، نه خریدار رنگ آن ها را می بیند، یعنی نه اسحق و نه عزیز....

عزیز بادیتو، به بردار زنش فردی بادیتو تلفن می کند و این آشغال خرده ریزها از قرار کیلوئی پانزده کروش به او می فروشد.

فردی بادیتو، کارش انجام امور  صادراتی است. او نیز بدون این رنگ «اجناس» مورد معامله را دیده باشد، همین طور ندید، آن ها را به ژاک بادیتو که مقیم انگلستان است، از قرار هر کیلو هفده کروش آب می کند.

خرده ریزها بار کشتی شده به یکی از بنادر انگلستان حمل می شود.

خوب. تا اینجا، هنوز هیچی نشده و هیچ کاری صورت نگرفته، در سایۀ عزیز و فردی، عدۀ زیادی آدمی زاد از قبیل انبار دارها، حمال ها، ماشین نویس ها، قپان دارها، حسابدارها، منشی ها و غیره، نان می خورند...

ارز زیادی هم به کشور وارد می شود...

مالیتشان را هم تا دنیار آخر می پردازند...

قسمتی از امور صادراتی کشور هم که – بحمدالله – در گردش هست و ...از این حرف ها.

دیدید؟

خوب.

ژاک بادیتو. ساکن انگلستان – حلبی شکسته ها و آهن قراضه ها و چیزهای دیگر را از قرار هر کیلو بیست کروش می فروشد به عمو جانش دیوید بادیتو.

دیوید بادیتو هم آن آشغال ها را در کارخانۀ خود – که چندین ده نفر کارگر در آن کار می کنند – به ورقه های آهن و مفتول های فلزی تبدیل کرده، فی دویست کروش به آدم بادیتو می فروشد.

آدم بادیتو کارخانۀ بخاری سازی دارد.

در این کارخانه، از هر پنج کیلو حلبی کهنه و آهن پاره و آت و آشغال فلزی – که اکنون به سیم و ورقۀ آهنی مبدل شده – یک عدد بخاری نفت سوز فرد اعلا ترتیب می دهد... این بخاری، بلافاصله رنگ می شود و برای حمل به بازارهای فروش آماده می گردد.

 

 

متن کامل کتاب در این سایت ارائه شده است.

بخش بعدی متن را می‌توانید در یک خانواده کاری - قسمت آخر مطالعه نمایید.

برای شرکت در مسابقه و پاسخ به سوالات وارد سایت شوید اگر عضو نیستید ثبت نام کنید


یادبان، نکوداشت یاد رفتگان

نظرات

  • بنت الهدا رحیم زاده
    پنجشنبه 12 تیر 1399 - 17:29
    عزیز بادیتو از فروش خرده ریزها از قرار کیلوئی چند کروش سود می کند؟
    ژاک بادیتو از فروش خرده ریزها از قرار کیلوئی چند کروش سود می کند؟
    فردی بادیتو از فروش خرده ریزها از قرار کیلوئی چند کروش سود می کند؟
    چرا گزینه ها رو اشتباه زدین

    عزیز بادیتو، به بردار زنش فردی بادیتو تلفن می کند و این آشغال خرده ریزها از قرار کیلوئی پانزده کروش به او می فروشد.
    فردی بادیتو، کارش انجام امور صادراتی است. او نیز بدون این رنگ «اجناس» مورد معامله را دیده باشد، همین طور ندید، آن ها را به ژاک بادیتو که مقیم انگلستان است، از قرار هر کیلو هفده کروش آب می کند.

ارسال نظر

اطلاع رسانی

کافه خوندنی

مقاله بخوانید، جایزه نقدی بگیرید

از اول خرداد 1400

هر هفته 10 جایزه

100 هزار تومانی و 5 جایزه 200 هزار تومانی

هر ماه یک جایزه یک میلیون تومانی

و 2 جایزه 500 هزار تومانی

برای ثبت نام کلیک کنید

اعضا سایت، برای ورود کلیک کنید . . . 

 

اطلاع رسانی

آمار

  • بازدید امروز: 3185
  • بازدید دیروز: 4121
  • بازدید کل: 23005571