Loading...
شما از نسخه قدیمی این مرورگر استفاده میکنید. این نسخه دارای مشکلات امنیتی بسیاری است و نمی تواند تمامی ویژگی های این وبسایت و دیگر وبسایت ها را به خوبی نمایش دهد.
جهت دریافت اطلاعات بیشتر در زمینه به روز رسانی مرورگر اینجا کلیک کنید.

بیگانه - قسمت دوم

بیگانه - قسمت دوم

نوشته: آلبر کامو
ترجمه: ع . ش

بلافاصله پس از توقیف من چهار بار پشت سرهم از من بازجوئی بعمل آمد اما تمام آنها درباره تعیین هویت من بود که زیاد طول نکشید. اولین بار وضع من در کلانتری زیاد جالب نبود و هشت روز بعد برعکس قاضی تحقیق بمن نگاهی عمیق از روی کنجکاوی انداخت اما در ابتدای امر فقط از نام و نشان من و تاریخ و محل تولد من پرسش بعمل آورد سپس میخواست بداند آیا من برای خود وکیل مدافعی تعیین خواهم گرد یا خیر من پاسخ منفی دادم.

پرسیدم آیا تعیین وکیل مدافع امری ضروری است و علت آن چیست زیرا وضع من بقدری ساده است که خیال نمی کنم محتاج این چیزها باشد.

با تبسم جواب داد ما وظیفه داریم ولی قانون کار خود را می کند اگر شما وکیل مدافع معرفی نکنید ما یک وکیل تسخیری انتخاب خواهیم کرد.

بنظرم رسید بهتر است دستگاه عدالت این وظیفه را به عهده بگیرد و نظر خود را باو اعلام نمودم او هم تصدیق کرد و گفت قانون کار خود را می کند.

من خودم این کار را زیاد جدی تلقی نمی کردم قاضی مرا در یک اطاق که پرده های آن آویخته بود پذیرفت و شمعی که روی میز او را روشن می کرد و من که در مقابل او نشسته بودم در روشنائی قرار داشتم او در تاریکی مانده بود و من درباره این موضوع در کتابی شرح مفصلی خوانده بودم و اکنون همه آن بنظر بازیچه میآمد پس از اینکه بازجوئی من تمام شد تازه بقیافه او نظر کردم و او را مردی با قیافه مهربان و چشمانی فرو رفته دیدم قدی بلند با سبیلهای خاکستری و موهای سرش جو گندمی بود بنظرم مرد فهمیده ای جلوه کرد و با وجود شدت علمی که بخرج میداد بسیار خوش صحبت و نرم بود در وقت خارج شدن می خواستم با او دست بدهم اما چون فکر کردم با این دست آدم کشته ام صرف نظر نمودم.

فردای آن روز یک وکیل مدافع در زندان بدیدنم آمد مردی کوتاه قد و چاق و بسیار جوان و موهای سرش با سلیقه تمام شانه و مرتب شده بود.

با اینکه هوا گرم بود لباس تیره رنگ با یقه برگشته و کراواتی عجیب راه راه با گلهای قرمز پوشیده بود.

کیف دستی خود را بر روی تخت گذاشت و پس از معرفی خویش بمن گفت که پرونده ام را مطالعه کرده است.

وضع من بسیار بامزه بود با این حال امید زیاد به تبرئه داشت آنهم در صورتی که من اعتماد او را جلب می کردم.

از او تشکر کردم بمن گفت اکنون باصل موضوع بپردازم در کنار تخت من نشست ابتدا باید که درباره زندگی خصوصی شما اطلاعات جامعی کسب شده و دانسته اند که مادرم اخیراً در پنگاه معلولین در گذشته در قصبه مارنکو تحقیقات عمیق بعمل آمده و آنها گواهی کرده اند که من در مورد مرگ مادرم حساسیت زیاد نداشته ام وکیل مدافع بمن می گفت سئوالاتی که می خواهم از شما بکنم کمی برای جنبه احتیاط دارد اما لازم است که بدانم و اگر پاسخ درست ندهید دفاع شما برای من مشگل می شود.

او می خواست که من در این کار کمکش کنم از من پرسید آیا در آن روز ناراحتی فکری داشته ام.

این سئوال باعث تعجب من شد و بنظرم رسید که اگر منهم این پرسش را می کردم ناراحت می شدم در هرحال جواب دادم که در حقیقت در آن روز زیاد خودم را نمی شناختم البته من مادرم را دوست داشتم اما دوستی دلیل چیزهای دیگر نیست تمام مردم در روی زمین انتظار مرگ دوستان خود را دارند.

در اینجا وکیل مدافعم سخنم را برید و بنظرم کمی ناراحت شده بود و بمن اصرار می کرد این حرف را در هیچ جا حتی در نزد قاضی تحقیق نباید تکرار کنم.

باو گفتم درست است من عادتی دارم که گاهی از اوقات تحریکات جسمی فکرم را تحت تأثیر قرار میدهد. روزی که مادرم را بخاک سپردند خیلی خسته بودم و خواب چشمانم را فرا گرفته بود بطوریکه از آنچه می گذشت بی خبر بودم و چیزی که می توانم بگویم راستش این است که آرزو می کردم ای کاش مادرم نمرده بود.

اما وکیل مدافع از این سخنان راضی بنظر نمیرسید و می گفت باز هم باید مطلب دیگری بگویید.

کمی فکر کرد و از من پرسید آیا در آن روز حالتی داشتم که نمی توانستم بر احساسات خود غالب آیم.

پاسخ دادم خیر این تصور درست نیست.

با حالتی مخصوص مثل کسی که از طرف مقابل خوشش نیامده است بنای نگاه کردن گذاشت و گفت در هرحال رئیس پاسگاه برای شهادت احضار خواهد شد ولی درهر حال این مسئله برای من گران تمام می شود.

باو گفتم بفرض اینکه اینطور باشد این مسئله با وضع کار من زیاد ارتباط ندارد.

خندید و گفت درست است اما شما مثل اینکه تاکنون با دستگاه عدالت تماس نداشته اید کوچکترین حادثه در زندگی متهم قابل اهمیت است.

با کمی ناراحتی مرا ترک کرد و رفت می خواستم او را نگاهداشته توجهش را جلب کنم البته نه برای اینکه خوب از من دفاع کند اما برای اینکه نمی خواستم نسبت بمن نظر بدی داشته باشد و چون قصد مرا فهمیده بود گمان میکنم کمی از حرف زدن من رنجیده خاطر شد.

می خواستم باو بگویم که منهم مانند سایر مردم هستم و با آنها هیچ تفاوتی ندارم ولی در هرحال فکر کردم فایده ای ندارد و با نهایت بی قیدی از آن صرف نظر کردم.

چند روز بعد دو مرتبه به دفتر کار قاضی تحقیق احضار شدم ساعت دو بعد ازظهر بود و این دفعه برخلاف دفعه اول اطاقش کاملاً روشن و پرده ها را بالا زده بودند.

هوا بسیار گرم بود مرا دعوت به نشستن کرد و با ادب و احترام تمام اظهار داشت که وکیل مدافع من در اثر بعضی گرفتاریها نتوانسته است بیاید و من حق داشتم به سئوالات او پاسخی نداده و منتظر آمدن او باشم.

گفتم برعکس من حاضرم به تنهائی پاسخ دهم.

با حرکت کوچک انگشت زنگ روی میز بصدا در آورد و بلافاصله مرد جوانی که ظاهراً منشی او بود داخل شد و تعظیم کرد سپس در کنار من روی یک صندلی نشست.

بازجوئی آغاز شد ابتدا توجه مرا باین قسمت جلب کرد که مرا آدم اسرار آمیزی معرفی کرده اند ولی می خواست در این قسمت توضیح بدهم پاسخ من این بود که چیز مهمی در من وجود ندارد بعد ساکت ماندم.

مانند دفعه اول تبسمی کرد که نشانه رضایت خاطر او بود و گفت راست است این موضوع زیاد مهم نیست.

بعد ساکت ماند و مدتی بمن نگریست و بلافاصله گفت مقصود من فقط شخص خودت است.

البته نفهمیدم مقصود او از این جمله چیست باین جهت جوابی ندادم او می گفت بعضی نقاط تاریک در وضع تو بنظر میرسد و امیدوارم که در روشن کردن این نقاط تاریک به من کمک خواهی کرد.

گفتم اتفاقاً همه چیز ساده است بعد مرا مجبور کرد حادثه آن روز را نقل کنم.

 

 

بدلیل حفظ حقوق مولف، متن کامل کتاب در این سایت ارائه نمی‌شود.

بخش بعدی متن را می‌توانید در بیگانه - قسمت آخر مطالعه نمایید.

برای شرکت در مسابقه و پاسخ به سوالات وارد سایت شوید اگر عضو نیستید ثبت نام کنید


  • منبع: کتاب بیگانه موسسه مطبوعاتی فرخی
  • تاریخ: پنجشنبه 7 فروردین 1399 - 10:21
  • صفحه: ادبیات
  • بازدید: 2287

یادبان، نکوداشت یاد رفتگان

ارسال نظر

اطلاع رسانی

کافه خوندنی

مقاله بخوانید، جایزه نقدی بگیرید

از اول خرداد 1400

هر هفته 10 جایزه

100 هزار تومانی و 5 جایزه 200 هزار تومانی

هر ماه یک جایزه یک میلیون تومانی

و 2 جایزه 500 هزار تومانی

برای ثبت نام کلیک کنید

اعضا سایت، برای ورود کلیک کنید . . . 

 

اطلاع رسانی

آمار

  • بازدید امروز: 2533
  • بازدید دیروز: 2688
  • بازدید کل: 22994625