Loading...
شما از نسخه قدیمی این مرورگر استفاده میکنید. این نسخه دارای مشکلات امنیتی بسیاری است و نمی تواند تمامی ویژگی های این وبسایت و دیگر وبسایت ها را به خوبی نمایش دهد.
جهت دریافت اطلاعات بیشتر در زمینه به روز رسانی مرورگر اینجا کلیک کنید.

تسخیرشدگان- قسمت نهم

تسخیرشدگان- قسمت نهم

نوشته:داستایوسکی
ترجمه:دکترعلی اصغرخبرزاده

هم چنین تمام مردم آگاه شدند که «یولیامیخائیلونا» از«وارواراپتروونا» یک «دیدارغیرعادی» کرده بوده است ودم درباطلاع او رسانیده بودند که «وارواراپتروونا» بعلت «کسالت» نمیتواند او را بپذیرد و «یولیامیخائیلونا» دو روزبعد باشتاب قاصدی فرستاده بوده، تا ازسلامت «وارواراپتروونا» با خبرگردد. بالاخره او درهرجا بدفاع از«وارواراپتروونا» پرداخته بوده، آنهم «دریک جهت کاملا رفیع و بلند پایه». یا بهتربگوئیم: بطرزی بسیارمبهم. وانگهی «یولیامیخائیلونا» در برابر برخی شایعاتی که از ماجرای روز یکشنبه سرچشمه می گرفت، بسیارخونسردی از خود نشان میداد، درنتیجه درحضوراو دیگرهیچکس آن ماجرا را برزبان نمیآورد و تکرارنمی کرد. این روش باعث شد که این فرضیه که «یولیامیخائیلونا» باسراری آشنا است، مورد قبول واقع گردد و چنین معتقد گردند که نه تنها او در جریان این حادثه، مرموز بوده است، بلکه معنی و مفهوم کوچکترین جزئیات این حادثه راهم می داند. این نکته را هم بگوئیم و بگذریم، که او «تسلط رفیع»ی را که با شوق و حرارت بسیارآنرا طالب بود و جستجو می کرد، داشت درشهرما بدست میآورد:« دوروبر»ش را زیاد گرفته بودند. یک قسمت از اجتماع، او را صاحب یک هوش علمی و موقع شناسی میدانستند... اما ما دراین باره سخن خواهیم گفت. او «پتراستپانوویچ» را تحت حمایت و لطف خود گرفته بود، این نکته نشان میداد که او از بعضی جهات، دراجتماع پیشرفت هایی حاصل کرده است، پیشرفتهایی که «استپان تروفی موویچ» را به شگفت و امیداشت.

شاید ما راه اغراق و مبالغه را می پیمائیم؛ ابتدا، «پتراستپانوویچ» درهمان چهار روز اول با شتاب با تمام مردم شهرآشنا شده بود. او روز یکشنبه بشهرما رسیده بود و روز سه شنیه گذشته او را در یک کالسکه کنار«آرتمی پاولوویچ گاگانوف» دیدم، در صورتی که «گاگانوف» شخصیتی بسیارمتکبرو زود خشم و با وجود شهرت عیاشی اش، بدشواری امکان داشت با او تفاهمی یافت. اما راجع بفرماندار باید بگوئیم که او چنان با «پتراستپان نوویچ» گرم گرفته بود که گویی یکی از خویشان یا یک دوست صمیمی و فداکار اوست: «پتراستپان نوویچ» تقریبأ هر روز در خانه «یولیا میخائیلونا» شام میخورد: او پیش از اینکه باینجا بیآید در«سوئیس» با «یولیامیخائیلونا» آشنا شده بود. این نکته را ناگفته نباید گذاشت که موفقیت هایی را که «پتراستپان نوویچ» درکنار«حضرت اجل» بدست آورده بود، موضوع بسیارعجیبی بود، زیرا او سابقأ شهرت انقلابی داشت، خواه راست و خواه دروغ، شایع بود که در انتشاریک جزوۀ مخفی شرکت داشته و در کنگره هایی عضویت داشته است. «اثبات این مطالب با مراجعۀ بروزنامه ها بی هیچ اشکالی، امکان داشت»، زیرا یک مفسرموذی بنام «آلوشا تلیاتنیکوف» Alocha Teliatnikov ، کارمند بازنشستۀ دولت، که افسوس دیگردرمیان ما نیست، و او هم عضو «مجمع سری» بود، در زمان فرماندارسابق در این باره مقاله ای نوشته بود. یک مسأله روشن و آشکاربود: انقلابی سابق به میهن عزیزش بازگشته بود، نه تنها هیچ نگرانی نداشت. بلکه شوروشوق هم در او دیده میشد؛ پس هیچ حقیقتی در تمام این سخنان پدیدار نبود. روزی «لیپوتین» برایم فاش کرده بود که «پتراستپانوویچ» بنا به برخی شایعات، در«جائی» استغفارکرده است و با لو دادن چند نفر موًثر، بخشیده شده است؛ شاید این مطلب حقیقت داشت؛ هم چنین رسمأ قول داده است که ازاین پس برای وطنش«بسیارمفید» باشد ودر نتیجه عفو خویش را بدست آورده است. من کوتاهی نکردم و این سخنان موذیانه و پر از گوشه و کنایه را برای «استپان تروفی موویچ» تکرار کردم؛ او با وجود ناراحتی هایی که اکنون داشت، بفکر فرو رفت. زمانی بعد، دانسته شد که «پتراستپانوویچ» حامل توصیه نامه یی است از دست اول؛ او به خانم «فمن لمبک» نامه یی تسلیم کرده بود که یک خانم پیر بسیار متشخص آنرا نوشته بود، شوهر این زن یکی از با نفوذترین «پیرمردان» پایتخت بود. این خانم پیر، مادرخواندۀ «یولیامیخائیلونا» بشمار میرفت و نوشته بود که «کنت ک.»، «پتراستپانوویچ» را خوب می شناسد و «نیکلای وسولودوویچ» خوب پذیرائی کرده بوده است و او را «با وجود خلبازیهای سابقش، یک مرد جوان بسیار مستعد و لایق یافته است». «یولیامیخائیلونا» برای روابط خویش که با طبقۀ بالای اجتماع داشت، بسیار ارزش قائل بود، هرچند که بسیار کم اهمیت بودند و رنج فراوان می کشید تا آن روابط را حفظ کند: بسیار خوشنود بود که از این خانم جلیل القدر، نامه ای فوری دریافت داشته است.

با اینهمه تفاضل، لطف زیاده ازحدی که به «پتراستپانوویچ» نشان میداد درعین حال یک نکتۀ خارق العاده، در برداشت: «یولیامیخائیلونا» بالاخره او را دوست و آشنای شوهرش معرفی کرده بود و «فن لمبک» حتی موقعیتی بچنگ آورده بود و از این موضوع شکوه و شکایت سرداده بود. ما دوباره باین موضوع خواهیم پرداخت! همچنین این نکته را یاد آورشویم که نویسندۀ بزرگ، نسبت باین تازه وارد یک لطف و مرحمت خاص ابراز داشته و او را بخانه خویش دعوت کرده بود. این شتابزدگی ازجانب مرد متکبری که از دماغ فیل افتاده بود، «استپان تروفی موویچ» را اندکی ناراحت کرد. اما من دلیل اش را یافتم! «کارمازینوف» با دعوت یک نیهیلیست سابق بخانۀ خویش، مسلم بیاد روابطی افتاده بود که با طبقۀ جوان مترقی در پایتخت برقرار کرده است و توانسته بود آنرا حفظ کند. «نویسندۀ شهیر» دربرابراین منطقه جوان انقلابی دست و پای خود را گم می کرد: با وجود جهالتی که داشت، این نکته را فهمیده بود که میبایست «کلیدهای آیندۀ روسیه» را دردست داشته باشد و اگرطبقۀ جوان انقلابی با هیچ توجه نمی کرد، آنرا بزرگترین توهین و خفت تلقی می کرد. 

 

                    

بدلیل حفظ حقوق مولف، متن کامل کتاب در این سایت ارائه نمی‌شود.

بخش بعدی متن را می‌توانید در تسخیرشدگان- قسمت دهم مطالعه نمایید.

برای شرکت در مسابقه و پاسخ به سوالات وارد سایت شوید اگر عضو نیستید ثبت نام کنید


  • منبع: کتاب تسخیرشدگان، انتشارات آسیا
  • تاریخ: پنجشنبه 3 مرداد 1398 - 15:14
  • صفحه: ادبیات
  • بازدید: 1702

یادبان، نکوداشت یاد رفتگان

ارسال نظر

اطلاع رسانی

کافه خوندنی

مقاله بخوانید، جایزه نقدی بگیرید

از اول خرداد 1400

هر هفته 10 جایزه

100 هزار تومانی و 5 جایزه 200 هزار تومانی

هر ماه یک جایزه یک میلیون تومانی

و 2 جایزه 500 هزار تومانی

برای ثبت نام کلیک کنید

اعضا سایت، برای ورود کلیک کنید . . . 

 

اطلاع رسانی

آمار

  • بازدید امروز: 702
  • بازدید دیروز: 2554
  • بازدید کل: 23018268