Loading...
شما از نسخه قدیمی این مرورگر استفاده میکنید. این نسخه دارای مشکلات امنیتی بسیاری است و نمی تواند تمامی ویژگی های این وبسایت و دیگر وبسایت ها را به خوبی نمایش دهد.
جهت دریافت اطلاعات بیشتر در زمینه به روز رسانی مرورگر اینجا کلیک کنید.

راگازا - قسمت پنجم

راگازا - قسمت پنجم

نوشته: کارلوکاسولا
ترجمه: ژاله پیامی

بوب قولی را که به مادر مارا داده بود فراموش نکرد. چند روز بعد «کارولینو» با بستة نمک آمد.

مادر خانه بود کارولینو بسته را به او تسلیم کرد و در یک موقعیت مناسب کاغذی تا کرده از جیب در آورد و مخفیانه به مارا داد.

مارا به بالاخانه دوید. حین باز کردن نامه می‌لرزید؛ در عین حال خنده‌اش گرفته بود:

«مارای عزیز، این چند سطر را برای شما می‌نویسم و همراه اندکی نمک برای مادرتان، به وسیله‌ی حامل می‌فرستم. امیدوارم به زودی فرصتی به دست آورده، به دیدن شما و بستگانتان بیایم اگر اشکالی برایتان نداشته باشد خوشوقت خواهم شد عکسی از شما پیش خود داشته باشم. احترامات مرا بپذیرید. بوب.»

پس از چند لحظه تفکر مارا به تنها مغازه دهکده که همه‌جور جنس می‌فروخت رفت و یک ورق کاغذ و یک پاکت خرید و نامه‌ای به این مضمون نوشت:

«بوب عزیز، از اینکه یادی از من کرده‌اید متشکرم در خانه‌ی ما حال همه خوب است و امیدوارم در منزل شما هم وضع به همین ترتیب باشد. اگر عکسی از من می‌خواهید، قبلا عکس خودتان را برای من بفرستید. مارا»

نامه را در پاکت گذاشت و به نحوی که کسی متوجه شود آن را به کارولینو سپرد.

یک هفته بعد نامه‌ی دیگری به وسیله‌ی کارولینو از بوب دریافت کرد.

- بوب به من گفته که از شما جواب بگیرم.

مارا به اتاق خود دوید. پاکت را گشود. نامه‌ای در آن نبود فقط عکس بوب را با لباس پارتیزانی در حالی که هفت تیری به کمر داشت در پاکت پیدا کرد و پس از اندکی تردید عکس زیبای خود را که هیچ قابل قیاس با عکس کوچک و کهنه‌‌ی بوب نبود برای او فرستاد.

هر سه‌شنبه «کارولینو» به دهکده‌ی مارا می‌آمد و نامه‌ای از «بوب» برای او می‌آورد. به پیشنهاد «کارولینو» مارا قسمت زیر تنور را برای رد و بدل کردن نامه‌ها در نظر گرفت. در آنجا چون از نظر‌ها پنهان بودند، «کارولینو» نمی‌خواست به این زودی «مارا» را ترک کند. حتی یک بار دستی به علامت نوازش به صورت او کشید ولی «مارا» مرد هرزه را سرجای خودش نشاند.

یکی دو هفته گذشت بدون اینکه سر و کله‌ی «کارولینو» پیدا شود. روزی مارا در آشپزخانه مشغول شست‌وشو بود که صدای سوت شنید. به عجله لباس پوشید و به طرف تنور دوید. «کارولینو» نبود بلکه «بوب» بود.

- آه... تویی

- بله، با کارولینو هستم

- چرا به خانه نیامدی؟

- می‌خواستم قبلا با تو صحبت کنم.

- خوب حرف بزن.

- قبل از هر چیز دیگر می‌خواستم بگویم که به «سان دوناتو» می‌روم. نزدیک فلورانس.

- برای چه؟

- چون... در «ولتزا» وضعم چندان خوب نبود. فکرش را بکن، هفته پیش رئیس ژاندارمری می‌خواست زندانیم کند،‌اما به او اعتراض کردند و او مجبور گشت ولم کند.

- چرا می‌خواست زندانیت کند؟

- هیچ، چون یک فاشیست را زده بودم. تصمیم گرفته‌ام به «سان‌دوناتو» بروم. رفقا در آنجا منتظرم هستند.

- نکند دختری آنجا در انتظارت است.

- چی می‌گویی؟ آنجا هیچ دختری را نمی‌شناسم. حالا چه کار کنیم؟ باید حتما پدرت را ببینم. کجاست؟ در «کول» است؟

مارا جواب مثبت داد.

- برای ملاقاتش به شعبه حزب می‌روم.

- برای چه می‌خواهی پدرم را ببینی؟

- برای این که راجع به خودمان با او صحبت کنم.

- راجع به چی

- چطور راجع به چی؟ من دوست دارم هر کاری که می‌کنم علنی باشد. در خانه‌ی خودمان موضوع را گفته‌ام حالا می‌خواهم با پدر و مادر تو صحبت کنم.

- حرفش را هم نزن.

مارا به قوانین سرزمین خود خو گرفته بود. در آنجا قبل از این که رسما نامزد بشوند، پسر‌ها، ‌سال‌ها به دختران اظهار عشق می‌کردند.

- گوش کن، وقت می‌گذرد: کارولینو منتظرم است باید بروم.

- خوب برو. بدو.

- پس خداحافظ.

- خداحافظ.

مرد جوان لحظه‌ای مردد ماند:

- همدیگر را نمی‌بوسیم؟ شاید مدت درازی همدیگر را نبینیم.

مارا جوابی نداد. بوب بدون اینکه در آغوشش بگیرد لبانش را بوسید.

- خداحافظ.

به این ترتیب مارا در میان خشنودی پدر و نارضایتی بیش از حد مادرش، در حالی که رغبتی در خود حس نمی‌کرد، با بوب نامزد شد.

 

 

متن کامل کتاب در این سایت ارائه شده است.

بخش بعدی متن را می‌توانید در راگازا - قسمت ششم مطالعه نمایید.

برای شرکت در مسابقه و پاسخ به سوالات وارد سایت شوید اگر عضو نیستید ثبت نام کنید


  • منبع: کتاب هفته - شماره 45 - شهریور سال 1341
  • تاریخ: پنجشنبه 8 فروردین 1398 - 07:50
  • صفحه: ادبیات
  • بازدید: 1787

یادبان، نکوداشت یاد رفتگان

ارسال نظر

اطلاع رسانی

کافه خوندنی

مقاله بخوانید، جایزه نقدی بگیرید

از اول خرداد 1400

هر هفته 10 جایزه

100 هزار تومانی و 5 جایزه 200 هزار تومانی

هر ماه یک جایزه یک میلیون تومانی

و 2 جایزه 500 هزار تومانی

برای ثبت نام کلیک کنید

اعضا سایت، برای ورود کلیک کنید . . . 

 

اطلاع رسانی

آمار

  • بازدید امروز: 2129
  • بازدید دیروز: 4452
  • بازدید کل: 23033233