Loading...
شما از نسخه قدیمی این مرورگر استفاده میکنید. این نسخه دارای مشکلات امنیتی بسیاری است و نمی تواند تمامی ویژگی های این وبسایت و دیگر وبسایت ها را به خوبی نمایش دهد.
جهت دریافت اطلاعات بیشتر در زمینه به روز رسانی مرورگر اینجا کلیک کنید.

بلیط لاطاری - قسمت شانزدهم

بلیط لاطاری - قسمت شانزدهم

نوشته: ژول ورن
ترجمه: دکتر مرتضی سعیدی

در سالن بزرگ دانشگاه «کریستیانیا» که در آنجا می‌بایست مراسم قرعه کشی بخت آزمائی انجام گیرد، غوغای عجیبی برپا شده بود، وچون سالن بزرگ و حتی حیاط‌ها هم گنجایش آنهمه جمعیت را نداشتند، کوچه‌های مجاور هم از طرف مردم اشغال شده بود.

قرعه کشی از ساعت سه بعداز ظهر شروع میشد و ۱۰۰ جایزه آن اینطور تقسیم شده بود :

۱- ۹۰ جایزه ۱۰۰ تا ۱۰۰۰ مارکی، بارزش مجموع 45000 مارك :

۲- ۹ جایزه ۱۰۰۰ تا ۹۰۰۰ مار کی، بارزش مجموع 45000 مارك :

۳ - ۱ جایزه ۱۰۰ هزار مارکی. .. ..

حوالی ساعت ۲ و ربع جنبشی در جمعیت پیدا شد.

آری، این پروفسور «سیلویوس هوگ» بود که بدر دانشکده میرسید. همه میدانستند که او در این ماجرا سهم مهمی داشته است و چگونه، بعداز آنکه توسط فرزندان خانم هانسن نجات بافت، سعی می‌کرد تا دینش را نسبت بآنها، ادا نماید. .

فورا صف‌ها از هم باز شد و مردم برای او هلهله می‌کردند و «سیلویوس هوگ» هم در حالیکه سرش را با حالتی دوست داشتنی خم و راست می‌کرد، از میان آنها عبور می‌نمود.

کم کم مردم برایش دست زدند و هورا کشیدند.

اما پروفسور تنها نبود. زیرا وقتی که مردم کنارمیرفتند تا باو جای بدهند، دیدند که دختر جوانی زیر بغلش را گرفته است و پسر جوانی هم آندو را همراهی می‌کند .

يك پسر جوان، يك دختر جوان ! گوئي يك ضربه ناگهانی به آنها وارد شد. این فکر در مغز تمام خطور کرد:

«هولدا ! ... هولدا هانسن !»

واین نامی بود که از تمام دهانها خارج میشد. او بله ! این هولدا بود که از فرط هیجان نتوانست خود را نگاه دارد. ودر بازوان «سیلویوس هوگ» افتاد. اما «سیلویوس هوگ» او را نگاه میداشت. او قهرمان تاثر آور جشنی بود که تنها جای «ال کامپ» در آن خالی بود ! اما چقدرهولدا ترجیح میداد که در اتاق خود در دال تنها می بود! راستی او احساس نمی‌کرد که احتیاجی به شرکت در این محفل جذاب و پرجوش و خروش را داشته باشد.

از هر ظرف فریاد می‌زدند :

- «جا بدهید جا بدهید!»

در برابر «سیلویوس هوگ» و هولدا و ژوئل، مردم خود را جمع و جور می‌کردند.

چه دستهائی برای گرفتن دستهایشان دراز شد! و چه حرفهای خوب و جذابی، نثار کردند! و چگونه «سیلویوس هوگ » باخم کردن سر خود از این تظاهرات و ابراز احساسات تشکر مینمود !

- بله ! او خودش است، دوستانم ...... او هولدای کوچکم میباشد که من او را از دال با خود باینجا آورده ام !

بعد سرش را برگردانید:

- واینهم ژوئل، برادر غیور و شجاع اوست !

و اضافه کرد :

- اما مواظب باشید آنها را خفه نکنید.

يك ربع ساعت طول کشید، تا آنها از حیاط‌های دانشگاه عبور کردند، و بسالن سیلویوس هوگ بزرگ رفتند و در صندلی مخصوص پروفسور جای گرفتند. بالاخره، این کار بازحمت تمام پایان یافت و «سیلویوس هوگ» بین هولدا و ژوئل قرار گرفت.

سر ساعت، هر ۲ دری که در ته سالن و در پشت جایگاه قرار داشت، باز شد و رئیس مراسم بخت آزمائی که مردی لایق و جدي و حالت کاملا مسلطی داشت، ظاهر شد و دو معاون که از نظر وقار و متانت دست کمی از او نداشتند دنبالش بودند. سپس چند دختر كوچك موخرمائی و چشم آبی، در حالیکه نوار هائی بسر داشتند وارد سالن شدند. ''

ورود آنها با فریاد و همهمه هائی همراه بود. البته این فریاد‌ها ابتدا بخاطر لذتی بود که از دیدار مدیر بخت آزمائی «کریستیانیا» بأنها دست داده بود، بعلاوه حاکی از بی صبری آنها در برابر کودکان ملوسی بود که زودتر بروی صحنه نیامده بودند .

چون آنها دختر کوچک بودند، بنابراین صندوق هم برایشان در نظر گرفتند و آنها را روی میزی قرار دادند. پس می‌بایست شماره از صندوق‌ها خارج شود. اما این 6 صندوق هريك ۱۰ شماره داشتند: ۱، ۲، ۳، 4، 5، 6، ۷، ۸، ۹،. که نماینده واحد، ۱۰، ۱۰۰، ۱۰۰۰، ۱۰۰۰۰ و ۱۰۰ هزار و میلیون بودند.

: اما اگر صندوق هفتمی برای ستون میلیون وجود نداشت، برای این بود که دراین طريقه لاطاری قرار بر این است که 6 صفر یکجا از صندوق خارج میشود، ومعرف عدد میلیون می‌باشد. باین طریق شانس روی تمام شماره‌ها تقسیم شده است .

بعلاوه تصمیم گرفته بودند که شماره‌های پی در پی از صندوق‌ها و از صندوقی که در سمت چپ تماشاچیان قرار داشت، خارج شود. تا آنکه برندگان در مقابل چشمان مردم معلوم گردند .

اول از عدد ستون ۱۰۰ هزار شروع شده، سپس ۱۰ هزار و همینطور بستون واحد ختم میشد ..

وقتی که ساعت سه زنگ زد، رئیس بادست شروع کار را اعلام کرد.

رئیس از جایش بلند شد. او خیلی بهیجان آمده بود و نطق کوچکی ایراد کرد، واز اینکه نتوانسته بودند برای هر شماره جایزه بزرگی را در نظر بگیرند، اظهار تاسف نمود. سپس دستور داد تا قرعه کشی سری اول شروع شود. در این سری ۹۰ جایزه قرار داشت، و بنابراین وقت نسبتا زیادی را میگرفت.

پس دختر كوچك بانظم و ترتیب غیر ارادی خود شروع کار کردند. و به نسبتی که اهمیت این جوائز، بابیرون آمدن هر قرعه بالاتر میرفت، هیجان مردم هم زیادتر میشد و هیچکس در فكر ترك كردن جایش نبود حتی آنهائیکه شماره شان خارج شده و چیزی نصیبشان شده بود.

يك ساعت طول کشید، بدون آنکه اتفاقی رخ بدهد. اما هنوز شماره ۹6۷۲ خارج نشده بود - واین امر تمام شانس برد جایزه ۱۰۰ هزار مارکی را از آن نگرفته بود.

یکی از همسایه‌های پروفسور گفت :

- وضع خوبی برای «ساندویست» درست شد.

- از اینکه جایزه بزرگ نصیبش نشد، خیلی تعجب خواهد

دیگری جواب داد :

- گرچه شماره مشهوری دارد !

«سیلویوس هوگ» افزود:

- در واقع يك شماره مشهور ! اما از من نپرسید چرا !... چون نمیتوانم آنرا بشما بگویم !

آنوقت قرعه کشی سری دوم شروع شد که حاوی 9 جایزه بود. خیلی جالب بود، زیرا شماره 91، 1000 مارک، شماره 92، ۲۰۰۰ مارك و همینطور تا ۹۹ که ۹۰۰۰ مارك جایزه داشت. ..

سری سوم، توجه همه را جلب کرده بود زیرا، فقط در این سری بود که سرنوشت جایزه بزرگ معین میشد.

بلیط شماره۷۲۰۲۱۰، برنده ۵۰۰۰ مارك شد. این بلیط متعلق بیکی از دریا نوردان شجاع بندر بود که تمام حضار برایش شدیدا کف زدند و او هم باوقار خاصی از آنها تشکر کرد.

شمارش ۸۲۳۷۰۲ هم برنده ۱۰۰۰ مارك شد. وقتی که ژوئل باطلاع پروفسور رسانید که این بلیط به «زیگفراید» زیبا، ساکن بامبل، تعلق داشت، «سیلویوس هوگ» دیگر از خوشحالی در پوست خود نمی‌گنجید.

اما در این موقع حادثه ای اتفاق افتاد که موجب هیجان تمام حاضرین شد. زیرا وقتی که نود و هفتمین قرعه را برای جایزه ۷۰۰۰ مارکی بیرون کشیدند، تصور می‌کردند که «ساندکویست» اقلا این جایزه را برده است. .

اما شماره ای که برنده این جایزه شد، عدد ۹6۲۷ بود و اگر بجای ۲۷، ۷۲ بود، بلیط «ال کامپ» برنده میشد!

در دو قرعه بعدی، شماره‌های 775 و ۷۹۲۸۷ برنده شدند .

قرعه کشی سری دوم تمام شد، فقط آخرین جایزه ۱۰۰ مزار مارکی باقی مانده بود.

 

 

متن کامل کتاب در این سایت ارائه شده است.

بخش بعدی متن را می‌توانید در بلیط لاطاری - قسمت هفدهم مطالعه نمایید.

برای شرکت در مسابقه و پاسخ به سوالات وارد سایت شوید اگر عضو نیستید ثبت نام کنید


  • منبع: کتاب هفته - شماره 44 - شهریور سال 1341
  • تاریخ: دوشنبه 23 مهر 1397 - 08:51
  • صفحه: ادبیات
  • بازدید: 1790

یادبان، نکوداشت یاد رفتگان

ارسال نظر

اطلاع رسانی

کافه خوندنی

مقاله بخوانید، جایزه نقدی بگیرید

از اول خرداد 1400

هر هفته 10 جایزه

100 هزار تومانی و 5 جایزه 200 هزار تومانی

هر ماه یک جایزه یک میلیون تومانی

و 2 جایزه 500 هزار تومانی

برای ثبت نام کلیک کنید

اعضا سایت، برای ورود کلیک کنید . . . 

 

اطلاع رسانی

آمار

  • بازدید امروز: 4203
  • بازدید دیروز: 6030
  • بازدید کل: 23030855