Loading...
شما از نسخه قدیمی این مرورگر استفاده میکنید. این نسخه دارای مشکلات امنیتی بسیاری است و نمی تواند تمامی ویژگی های این وبسایت و دیگر وبسایت ها را به خوبی نمایش دهد.
جهت دریافت اطلاعات بیشتر در زمینه به روز رسانی مرورگر اینجا کلیک کنید.

بلیط لاطاری - قسمت دوم

بلیط لاطاری - قسمت دوم

نوشته: ژول ورن
ترجمه: دکتر مرتضی سعیدی

در «دال» تنها تعدادی خانه دیده می‌شود که چند تای آن در طول جاده‌ای که حقیقتا شبیه کوره راه است، قرار دارد و بقیه در قله‌های اطراف پراکنده‌اند. روبروی آن‌ها دره تنگ «وستف جوردال» و پشت سر آن‌ها سلسله تپه‌های شمال به چشم می‌خورد که در قعر آن رودخانه «ماان» در غرش است.

در این دهکده فقط یک مهمان‌خانه دیده می‌شود و آن هم مهمان‌خانه خانم هانسن است. ولی باید دانست که از جذاب‌ترین، راحت‌ترین و حتی مهم‌ترین مهمانخانه‌هائیست که می‌تواند چهار اطاق در اختیار مسافرین خود قرار دهد.

چه اهمیت داشت که «هارالد هانسن» با آن که بزرگ‌زاده بود، مهمانخانه دال را اداره کند. خانه از پدر بزرگ و پدرش به او رسیده بود و بعد از او زنش جانشین او شد.

آیا «هارالد» از این شغل ثروتی به هم زد؟ کسی چیزی نمی‌داند. ولی توانسته بود پسر و دخترش را که «ژوئل» و «هولدا» نام داشتند، تربیت کند. همین طور تربیت پسر خواهرزنش را که «ال کامپ» نامیده می‌شد، بعد از مرگ پدر و مادرش، به عهده گرفت و مثل فرزندش، او را هم بزرگ کرد.

اگر عمو هارالد نبود، این بچه یتیم بدون شک مانند تمام موجودات بیچاره و کوچکی می‌شد که به دنیا می‌آیند تا زود از دنیا بروند.

تقریبا 18 ماه قبل «هارالد» فوت کرده بود.

خانم هانسن دارای اخلاقی سرد، خاموش و آرام بود و خیلی کم خیالات درونیش را فاش می‌کرد و از این نظر «ژوئل» و هولدا به طور آشکارا رنج می‌بردند.

در آنوقت خانم هانسن 50 ساله بود.

«ژوئل» جوانی 25 سال، خوش قد و قامت، بلند و مانند کوهستان‌های نروژ، مغروز و متکبر بود. بدون لاف زنی، در رفتار صبور و بی‌باک و در عین حال با ملاحظه بود.

ژوئل زندگانیش را مرهون نیرو و قدرت عجیب خود بود.

زمانی که نه جهانگردی دیده می‌شد، تا در دره «وستف جوردال» راهنماییش را به عهده بگیرد. و نه شکارچی، تا در دره «وستف جوردال» راهنماییش را به عهده بگیرد. و نه شکارچی، تا در صحراها به دنبالش رود، «ژوئل» خود را در مزرعه کوچکی که در چند میلی کوهستان قرار داشت، مشغول می‌ساخت. در آنجا یک چوپان جوان که از طرف خانم هانسن، استخدام شده بود، محافظت 6 گاو ماده و تقریبا 30 گوسفند را به عهده داشت.

در این زمان هولدا 18 ساله بود و دختری بود خوش اندام و گیس‌های بلند او چون دو گلابتون در پشت سرش آویزان شده بودند.

 

 

متن کامل کتاب در این سایت ارائه شده است.

بخش بعدی متن را می‌توانید در بلیط لاطاری - قسمت سوم مطالعه نمایید.

برای شرکت در مسابقه و پاسخ به سوالات وارد سایت شوید اگر عضو نیستید ثبت نام کنید


  • منبع: کتاب هفته - شماره 44 - شهریور سال 1341
  • تاریخ: دوشنبه 9 مهر 1397 - 19:21
  • صفحه: ادبیات
  • بازدید: 1795

یادبان، نکوداشت یاد رفتگان

ارسال نظر

اطلاع رسانی

کافه خوندنی

مقاله بخوانید، جایزه نقدی بگیرید

از اول خرداد 1400

هر هفته 10 جایزه

100 هزار تومانی و 5 جایزه 200 هزار تومانی

هر ماه یک جایزه یک میلیون تومانی

و 2 جایزه 500 هزار تومانی

برای ثبت نام کلیک کنید

اعضا سایت، برای ورود کلیک کنید . . . 

 

اطلاع رسانی

آمار

  • بازدید امروز: 1288
  • بازدید دیروز: 4142
  • بازدید کل: 23007816